مختصري از اصول عقايد اهل سنت و جماعت
دكتر: ناصر بن عبدالكريم العقل
ترجمه: إسحاق بن عبدالله الدبيري العوضي
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد رب العالمين والعاقبة للمتقين ولا عدوان إلاَّ على الظالمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وآله وصحبه أجمعين وبعد:
اين كتاب حاوي نكات مهم عقيده اهل سنت و جماعت مى باشد كه فقط قـواعـد مهم را ذكر مى كنـد و اين قواعد و پايه ها احتياج به شرح دارد كه بايستي شخصي متخصص آنرا در كلاس درس يا در مساجد شرح دهد، ولي با اين حال در ضمن ترجمه اين كتاب بعضي از الفاظ مشكل و دشوار را شرح داديم تا مورد فهم و ادراك خواننده گرامي قرار گيرد، و بطور خلاصه با اين قواعد آشنا شود. اميد است اين كتاب مورد گزينش و قبول خوانندگان عزيز قرار گيرد، و ما را از دعاي خير فراموش نفرمايند. از خداوند خواهانيم آنرا خالص براي رضا و خشنودي خود قرار دهد و ما را پاداش نيك عطا فرمايد. إسحاق بن عبدالله بن محمد دبيري رياض 11/2/1422هـ ق. برابر با 15/2/1380هـ . ش
إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونتوب إليه ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له، وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله. وبعد: اين كتابچه مختصري از اصول اهل سنت و جماعت است كه به طور مختصر و روشن تهيه و چاپ شده تا خواسته هاي طالبان علم را برآورده نمايد و آنها بتوانند با استفاده از اين مطالب ابهام و پيچيدگىهاي موجود را از ذهن خود پاك كنند. لازم به ذكر است ؛ مطالب اين كتابچه با توجـه به عقايـد پيشينيان و رعايت قواعد و نكات شرعي وارد شده از امامان نوشته شده است. به همين خاطر اين بحث از مثال هاي طولاني و تعريفات، و ادله، و اسما، و نقل قول، و حاشيه پردازىهاي، غير ضروري خالي ميباشد، زيرا هدف ما در نوشتن اين مطالب در يك كتاب كوچك ، خلاصه كردن و اختصار كلام بوده است، و ممكن است اين بحث شالوده اي براي شخص متخصص باشد تا اين نقص را برآورده نمايد، و خواسته هاي كسىكه مى خواهد در مورد اين مطلب بيشتري بداند اينها را بداند برآورده كند، و اين بحث بر عهده چند نفر از اشخاص ذيل گماشته شده است: 1 ـ فضيلة الشيخ عبدالرحمن بن ناصر البراك. 2 ـ دكتر حمزة بن حسين الفعر. 3 ـ دكتر سفر بن عبدالرحمن الحوالي. كه هر يك از آنان زحمت بسياري براي اين امر كشيده است. از خداوند متعال خواستارم اين عمل را فقط براي رضا و خشنودي خود قرار دهد.
وصلى الله وسلم وبارك على المبعوث رحمة للعالمين، نبينا محمد وآله وصحبه ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين.
ناصر بن عبدالكريم العقل 3/9/1411هـ
«عقيده» در لغت، از عقد و توثيق و احكام و پيوند با قوّت گرفته شده است. در اصطلاح: ايمان محكم كه هيچ شك و ترديدي در آن نباشد. پس عقيده اسلامي يعني: ايمان محكم و قاطع به خداي تعالي، ـ و آنچه از توحيد و طاعت واجب مى شود ـ و ايمان به فرشتگان، و كتاب هاي آسماني، و پيامبران، و روز آخرت، و قدر و سرنوشت، و آنچه از امور غيبي ثابت شده است، و گفته هاي صحيح علمي و عملي. سلف: اولين بزرگان اين امت از صحابه و تابعين و ائمه برگزيده سه قرن برتر را سلف گويند، هم چنين هر كس از آن ها اقتدا و پيروي نمايد، و بر روش و طريقه آن ها در بقيه عصرها و زمانها رود او را نيز سلفي گويند. اهل سنت و جماعت: آن هايكه بر آنچه پيامبر (ص) و صحابه بر آن بودند را اهل سنت و جماعت گويند. بسبب تمسك و چنگ زدن و پيروي از سنت پيامبر (ص). و جماعت: زيرا براي حق گرد آمده اند و در دين تفرقه و اختلاف نكرده اند، و بر امامهاي حق جمع شدند ، و از آنها روي برنگرداندند، و بر آنچه سلف اين امت اتفاق كرده اند پيروي مى كنند. و هنگامي كه آنها بر سنت رسول الله (ص) و روش آن پيروي كردند، اهل حديث و اهل اثر و اهل الاتباع ناميده شدند، و به آنها الطائفة المنصورة (گروه تأييد شده) گفته مى شود.
اول : قواعد و اصول در منهج قرارگيري و استدلال
1 ـ مصدر عقيده: قرآن و سنت صحيح رسول الله (ص) و اجماع سلف صالح مى باشد. 2 ـ هر چه از رسول الله (ص) ثابت شود قبول آن واجب است، گرچه از احاديث آحاد باشد. آحاد: يعني حديثي كه فقط يك نفر از صحابه آن را روايت كرده باشد. 3 ـ مرجع در فهم قرآن و سنت نص هايي است كه بيان كننده آن در فهم پيشينيان صالح و كسي كه از ائمه بر روش آنها رفته باشد، سپس آنچه از زبان و لغت عرب صحيح باشد بشرطىكه با آنچه ثابت است با احتمالات لغوي تعارض و اختلاف نداشته باشد. 4 ـ تمامي اصول ديني كه رسول الله (ص) آن را بيان فرموده است، و براي هيچ فردي جايز نيست كه ادعاي چيزي از دين بكند در حالي كه آن چيز غير ديني باشد. 5 ـ تسليم شدن به خدا و رسول خدا (ص) به طور ظاهر و باطن، و چيزي از قرآن و سنت صحيح پيامبر (ص) را نبايد با ميل، و يا الهام، يا قول شيخ، يا قول امام، و مانند آن مقايسه كند. 6 ـ موارد عقلاني واضح و آشكار با نقل صحيح موافق هستند، و هيچ تعارض و برخورد فكري ندارند، و هرگاه در نظر شخصي تعارض و برخورد واقع شد، نقل صحيح بر عقل مقدم است. 7 ـ بايستي در عقيده الفاظ شرعي را به كار برد ، و از الفاظ جديد كه باعث فساد و تباهي در دين مى شود دوري كرد ؛ واژهايي كه كم و پر معناست و احتمال خطا و صواب نيز در آن وجود دارد و ممكن است تفسير هاي نادرستي از آن بشود، در حالي كه آنچه حق است با الفاظ شرعي ثابت مى شود، و آنچه باطل است، رد مى شود. 8 ـ عصمت فقط مخصوص رسول الله (ص) است، و امت اسلام به طور كلي از اجتماع بر ضلالت و گمراهي معصوم اند. ولي همه ملت اسلام معصوم نيستند، و هر چه در آن اختلاف ورزند مرجع آنان كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) است، با علم به اين كه در اجتهاد نيز احتمال خطا مى رود. محدث: (عالم حديث) كسي كه حديث نقل كند، كسىكه سخنان پيامبر (ص) را روايت كند. 9 ـ در أمت اســـلام محدثيني هستنـد كه اهام شده اند. خواب نيك حق است، و آن هم جزوي از نبوت است، و زيركي و هوشياري انسان درست كار حق است، و اين از كرامات و بشارت است، به شرطي كه موافق شرع باشد، (خواب نيك) با اين منبع و سرچشمه عقيده و شريعت نيست. 10 ـ جدال در دين ناپسند است، ولي اگر جدال نيكو و خوب باشد مشروع است. و چيزي كه در انديشيدن عميق و گفتگو در آن نهي شده بايد به آن امر اكتفا كند، و از چيزي كه مسلمان در آن علم و شناخت ندارد، بايد از گفتگو در آن مسأله باز ايستاده خودداري كند، و آن را به خداوند سبحانه واگذارد. 11 ـ بايستي در پاسخ دادن به مسائل تكيه داد، هم چنان كه در اعتقاد و گفته ها و بيانات مى باشد، پس بدعت با بدعت ديگر پاسخ داده نمى شود، (بدعت پاسخ گوي بدعت نيست) و زياده روي و كوتاهي در مسئله، با زياده روي و غلو مقابله نمى شود، و هم چنين عكس بر آن. 12 ـ هر چيز نو و تازه در دين بدعت است، و هر بدعت ضلالت و گمراهي است، و هر گمراهي و ضلالت در آتش جهنم است.
دوم: توحيد علمي اعتقادي (توحيد علم و اعتقاد)
1 ـ اصل در اسما و صفات: اثبات آنچه خدا و يا رسول خدا (ص) براي خداوند ثابت كرده اند، بدون هيچ تمثيل و چگونگي، و نفي آنچه خدا و يا رسول خدا (ص) از خدا نفي كرده اند، بدون هيچ تحريف و دگرگوني چنان كه خداوند مى فرمايد: )ليس كمثله شيء وهو السميع البصير(. [الشوري 11]. [براي او هيچ مانند نيست، و او شنوا و بيناست]. با ايمان به معناي الفاظ و جملات آشكار و محكم قرآن، و آنچه بر آن دلالت مى كند. 2 ـ مانند كردن خداوند به چيزهايي كه در اين دنيا وجود دارد و بىتوجهي به برخي از اسما الله و صفات او، كفر است. ولي تحريف كه اهل بدعت آن را تفسير مى گويند بعضي از آن كفر است مانند: تفسيرها و تأويل هاي گروه باطنيه. و بعضي از آن بدعت و گمراهي است، مانند تفسيرهاي كسي كه صفات خدا را نفي مى كند. و بعضي از اين تحريف ها غير عمدي و سهوي و به طور اشتباه پيش مى آيد. (تأويل: گردانيدن كلام، بر خلاف ظاهر معني كردن آن، تفسير باطن كلام). (تمثيل: توصيف كردن، توضيح دادن، چيزي را چنان تصوير كنيم و شرح دهيم كه گويا آن را مى بينيم). 3 ـ وحدت وجود، و اعتقاد و حلول، و داخل شدن خدا در چيزي از مخلوقات خود، با اتحاد و پيوستگي خدا به آن چيز، (و اعتقاد به اين كه خداوند به چيزي وابسته است) همه اينها كفري است كه انسان را از دايره اسلام خارج مى كند. 4 ـ ايمان به فرشتگان كرام بطور كلي ايمان به آن چه با دليل به طور مفصل و مشروح ثابت شده است، و از نامها و صفات و اعمال بوسيله آنچـه به آن مكلف شده اند. 5 ـ ايمان به تمامي كتاب هاي آسماني، و اين كه قرآن مجيد بهترين آنهاست، و آن نسخ كننده و جانشين آن كتاب هاست، و اين كه كتابهاي پيش از آن دست خوش تحريف شده اند، و اطاعت از دستورات خدا كه در قرآن آمده واجب است، ولي در كتاب هاي قبل از آن، اين چنين نيست. تحريف: كج كردن، گردانيدن، تغيير و تبديل دادن، و تغيير دادن كلام از شكل و معني اصلي خود، بعضي حروف كلمه را عوض كردن، و تغيير دادن معني آن. 6 ـ ايمان به پيامبران و فرستادگان خدا ـ صلوات الله عليهم ـ و اينكه بهترين انسانها هستند، و كسي كه ادعاي غير از اين بكند كافر است. هر كس نشانه ها و دليلي براي انتخاب خود از طرف خدا آورده بايد به آن ايمان آورد، به بقيه آنها همه بايد ايمان داشته، و اين كه محمد (ص) بهترين آنها و خاتم الأنبياست، و خداوند او را براي تمامي بشريت فرستاده است. 7 ـ ايمان آوردن به اين كه بعد از محمد (ص) كه خاتم الأنبياء والمرسلين است، بر هيچ كس ديگري وحي نازل نشده، و هر كس بر خلاف اين اعتقاد داشته باشد، كافر است. 8 ـ ايمان به روز آخرت و آنچه از اخبار صحيح و علامت و نشانه ها و پيش آمدهاي آن آمده است. 9 ـ ايمان به سرنوشت، خير و شر آن، همه از جانب خداست، و ايمان به اين كه خدا همه چيزها را، و اتفاقات را قبل از اين كه رخ دهد مى داند، و آن را در لوح المحفوظ نوشته است، و هر چه بخواهد، مى شود، و هر چه نخواهد، نمى شود، و هيچ چيز خود به خود اتفاق نمى افتد، مگر اين كه خدا آن را بخواهد، و خداوند بر همه چيز قادر و تواناست، و او آفريننده همه چيزهاست، و آنچه بخواهد مى كند. )فعّال لما يريد(. [هر چه بخواهد (آن را در كمال قدرت و اختيار) انجام مى دهد]. 10 ـ ايمان آوردن به آنچه ما آنها را نديده ايم ولي وصف آن ها در اخبار و احاديث و قرآن آمده است مانند: عرش خداوندي، و كرسي، و بهشت، و دوزخ، و خوشي قبر و عذاب آن، و پل صراط، و ترازوي اعمال، و غير از اينها، بدون هيچ تفسير و تغييري در آنها. 11 ـ ايمان به شفاعت پيامبر (ص)، و شفاعت پيامبران ديگر، و فرشتگان، و افراد صالح، و غير از اينها در روز قيامت، چنانكه شرح آنها در احاديث صحيح آمده است. 12 ـ و اين كه مؤمنان خداوند را در روز قيامت در بهشت و در زمين محشر مى بينند حق است، و كسي كه آن را انكار كند و يا تفسير نمايد منحرف و گمراه است، و ديدن خدا در دنيا براي هيچكس ممكن نيست. 13 ـ كرامات اولياء و صالحين حق است، و هر امر خارق العاده از كرامات نيست، بلكه ممكن است براي ثابت كردن و آگاه كردن و راهنمايي و يا براي امتحان باشد، و ممكن است از تأثير شيطان و گمراهان باشد، و ميزان و معيار درست يا اشتباه بودن آن ها اين است كه آيا اين كرامات در قرآن يا سنت پيامبر (ص) آمده است يا نه ؟ 14 ـ مؤمنان همه از أولياء و دوستان خدايند، ولي ايمان آن درجه دوستي آنها را با خدا مشخص مى كند.
سوم: توحيد مشيت و خواست خدا كه توحيد ألوهيت نام دارد
1 ـ خداوند متعال يگانه است، هيچ شريكي در ربوبيت و الوهيت و اسماء و صفات او نيست، و او معبود جهانيان است، فقط او مستحق تمامي انواع عبادتهاست. 2 ـ انجام بعضي از عبادت ها مانند دعا، و كمك خواستن، و نذر، و قرباني، و توكل، و ترس، و اميد، و دوستي، و مانند اينها براي غير از خداوند شرك است، حال براي هر چه، و هر كس كه قصد كند، چه فرشته اي مقرب، و يا پيامبري فرستاده شده، و يا بنده اي صالح و نيكوكار، و يا براي غير از اينها باشد. 3 ـ از اصول عبادت اين است كه ما خدا را با دوستي و ترس و اميد عبادت كنيم، و پرستش خدا فقط با بعضي از اينها ضلالت و گمراهي است. بعضي از علما چنين گفته اند: كسي كه خداوند را فقط با دوست داشتن پرستش كند، او زنديق است. و كسي كه او را فقط با ترس پرستش نمايد، از فرقه هروري است. و كسي كه او را فقط با اميد و پرستش كند از فرقه مرجئه مى باشد. 4 ـ گردن نهادن و راضي شدن و اطاعت مطلق و بىقيد و شرط فقط براي خدا و رسول خدا (ص) است، و ايمان داشتن به خداي تعالي، و اين كه او رب و إله است، و هيچ شريكي ندارد ؛ و انجام چيزي كه خدا به آن اجازه نداده، و قضاوت بسوي طاغوت و غير از شريعت محمد (ص)، و تغيير دادن بعضي از اينها كفر است، و كسي كه ادعا كند كه بعضي از مردم مى توانند از شريعت و دين محمد (ص) خارج شوند، كافر است. 5 ـ حكم و قضاوت بسوي غير از خدا كفر است، و ممكن است كفري كمتر از كفر اكبر باشد. كفر اكبر مانند: قضاوت به غير از شريعت خدا، و يا جايز دانستن آن قضاوت ،كفر اكبر است. كفر اصغر مانند: خارج شدن و ترك كردن دين خدا به خاطر هوا و هوس در صورتي كه مسلمان باشيم كفر اصغر است. 6 ـ تقسيم دين به اين كه اين قسمت مخصوص افراد خاص و نيكوكاران است، و جدايي دين از سياست، و غير از اين ها همه باطل است، بلكه هر چه از حقيقت، يا سياست و غيره، كه با دين مخالفت كند، با توجـه بـه مقام و منـزلت آن چيـز، كفـر و يـا گمراهي است. 7 ـ غير از خدا هيچ كس از غيب خبر ندارد، و اعتقاد اينكه غير از خدا كساني ديگر هم غيب مى دانند كفر است، با ايمان داشتن به اين كه خداوند بعضي از پيامبران خـود قدرتي داده كه از عالم غيب خبر داشتـه باشند. 8 ـ معتقد بودن به اين كه ستاره شناسان و جادوگران صادق اند كفر است، و رفت و آمد با آنها از جمله گناهان كبيره است. 9 ـ دستورات خدا كه در قرآن آمده است براي اطاعت و نزديك شدن به اوست، و توسل سه نوع است: أ ـ مشروع و جايز: توسل به خدا با اسما و صفات او، و يا به عمل و كردار نيك و صالح خود، و يا به دعاي شخص صالح كه زنده باشد. ب ـ بدعتي: توسل به خدا با واسطه قراردادن چيزهايي كه در دستورات دين اسلام نيامده است، مانند توسل به ذات انبيا و صالحين و يا به جاه و منزلت آنها، و يا به حق آنها، و يا به حرمت آنها، و مانند اينها. ج ـ شرك: مردگان را وسيله قراردادن براي عبادت خدا، و واسطه قراردادن آنها براي رسيدن به حاجت و نيازهاىمان، و كمك و ياري خواستـن از آن ها، و مانند اينها. 10 ـ بركت از خدا خواستن، كه اين به بعضي از مخلوقات اختصاص دارد، و به دست نمى آيد مگر با دليل و نشانه ها، يعني اين بركت اجابت نمى شود مگر به خاطر خوبىهاي بسيار با ثابت بودن يا واجب بودن آن بركت ها. آن هم در زمان معين مانند شب قدر. و در مكان معين مانند مساجد سه گانه(مسجد الحرام، و مسجد النبوي، و بيت المقدس). و در چيزها مانند: آب زمزم، و در اعمال و كردار نيك و مبارك. و در اشخاص مانند ذات انبيا، و بركت خواستن از خدا با وساطت اشخاص جايز نيست، نه به ذات آنها و نه به آثار آنها، مگر به ذات و آثار پيامبر (ص) چون دليلي به غير از او نيامده، و با رحلت او (ص) اين امرهم از بين رفته است. 11 ـ تبرك از امور توفيقي است، و تبرك جايز نيست مگر به آنچه بر آن دليل وارد شده است. 12 ـ زيارت مردم به قبرها سه نوع است: الف): مشروع: زيارت قبرها براي يادآوري آخرت و سلام بر اهل آن قبرها و دعا بر ايشان. ب): زيارت نامشروع: كه با كمال توحيد و يگانگي منافات دارند و وسيله اي از وسايل شرك است: آن هم قصد عبادت خدا و قربت به خدا نزد قبرها، و گچ بري قبرها، و چراغاني كردن آنها، و آنها را عبادتگاه قرار دادن، و زيارت نامشروع به سوي آنها، و مانند اينها كه دين اسلام آن را نهي كرده است، و يا اين كه در دين اسلام اصلي از آن وجود ندارد. ج): زيارتي كه با تـوحـيـد منافات دارد، مانند دعا و كمك و ياري و مدد خواستن از صاحب بعضي از قبرها، و طواف دور آنها، و قرباني و نذر براي آنها، و مانند اينها. 13 ـ بعضي از وسيله ها حكم قصد و هدف و نيت شخص را دارند، و اگر اين وسيله ها باعث شرك به خدا و بدعت در دين شوند، بايد از بين بروند، زيرا هر بدعتي در دين گمراهي و ضلالت است.
1 ـ ايمان: گفتار و عمل است، و كم و زياد مى شود، پس گفتار با دل و زبان است، و عمل با دل و زبان و اعضا مى باشد. گفتار با دل: معتقد بودن به چيزي و درست و راست بودن آن چيز است. گفتار با زبـان: اقـرار كردن بـه آن چيـزي كه در دل است. و عمل با دل: تسليم شدن و اخلاص داشتن به آن عمل، و دوست داشتن آن، و انجام آن عمل صالح و نيك است. عمل اعضا: انجام آنچه به آن امر شده، و دوري كردن از آنچه از آن نهي شده باشد. 2 ـ هر كس عملش از روي ايمان نباشد او از گروه از دين برگشتگان است، و هر كس چيزي از بدعت در ايمان داخل كند او نوآور و بدعت گذارنده است. 3 ـ كسي كه به شهادتين اقرار نكند حتي اسم مؤمن هم نمى توان بر او گذاشت، نه در دنيا، و نه در آخرت. 4 ـ اسلام و ايمان دو عمل شرعي است كه بين آن دو عموم و خصوص وجود دارد، و اهل قبله مسلمان ناميده مى شوند. 5 ـ مرتكب گناه كبيره از ايمان خارج نمى شود، و او در دنيا مؤمن كم ايمان است، و در آخرت زير مشيت خداست، اگر خواست او را مى بخشد، و اگر خواست او را عذاب مى دهد. يكتا پرستان مسير آخر آنها بهشت است، شايد هم بعضي از آنها در آتش دوزخ عذاب ببينند، ولي هرگز كسي از آنها در آتش دوزخ جاويدان نخواهد ماند. 6 ـ جايز نيست يك شخص معين را از اهل بهشت و يا دوزخ بدانيم، مگر كسيكه دستورات روشن و محكم قرآن و يا سنت در حق او آمده باشد. 7 ـ كفر در دين اسلام به دو نوع تقسيم مى شود: كفر اكبر: كه انسان را از دايره اسلام خارج مى كند. و كفر اصغر: كه انسان را از دايره اسلام خارج نمى كند، و بعضي وقتها به آن كفر عملي هم گفته مى شود. 8 ـ تكفير كردن و كسي را كافر دانستن از احكام ديني است كه به قرآن و سنت موكول مى شود. پس جايز نيست مسلماني را كافر دانست، نه به خاطر سخنانش، نه به خاطر كارش، تا زماني كه دليل و نشانه هاي ديني و شرعي براي آن نداشته باشيم. اگر سخن يا كار كسي از روي كفر باشد، نمى توانيم آن شخص را كافر بدانيم، مگر اين كه دلايل كفر بودن كار، يا سخن او به حقيقت رسيده باشد. و تكفير كردن از خطريرترين احكام شرع است، پس بايد با دليل و برهان باشد، و از تكفير كردن مسلمان برحذر بود.
1 ـ قرآن: حرف و معناي آن كلام خداست، نازل شده، و مخلوق نيست، مبدأ آن از خداست، و بسوي او باز خواهد گشت، و معجزه است كه بر راست و درست بودن رسول الله (ص) خبر مى دهد، و تا روز قيامت محفوظ و مصون خواهد بود. 2 ـ خداوند به آنچه بخواهد، و هرگاه بخواهد، و به گونه اي كه بخواهد سخن خواهد گفت، كلام خداوند متعال با حرف و صداي حقيقي است، و چگونگي آن را نمى دانيم، و به آن وارد نمى شويم. 3 ـ كلام خدا را به هر چيزي كه نسبت دهيم مانند نفس، يا حكايت، يا عبادت يا مجاز، و يا فيض، و مانند آن گمراهي و خروج از دين است، و ممكن است كفر باشد. 4 ـ كسي كه چيزي از قرآن را انكار كند، و يا ادعاي كمي يا زياد بودن، و يا تحريف در آن نمايد، كافر است. 5 ـ تفسير قرآن بايد با روش و طريق راه گذشتگان باشد، تفسير به رأي جايز نيست (من القول علي الله بغير علم) از گفتار بدون علم است، و اين گونه تفسيرها به تفسير گروه باطنيه معروف است و كفر است.
1 ـ از اركان ايمان، معتقد بودن به قدر خير و شر آن، و اينكه همه از طرف خداست، و شامل چند نكته مى باشد: ايمان به صريح و آشكار بودن قدر و مراتب آن از علم، نوشتن، مشيت، آفريدن، و اين كه سرنوشت هر انساني در كتاب علم خداوند نوشته شده و هيچ قدرتي، توانايي تغيير دادن آن را ندارد، و هيچ فردي نمى تواند به دنبال علت اين حكمت خداوندي برود (لا معقب لحكمه). 2 ـ اراده و امر وارده در قرآن و سنت بر دو نوع تقسيم مى شود: أ ـ اراده كونيه قدريه: به معناي خواست و مشيت خداوندي بر سرنوشت انسان در جهان خاكي. ب ـ اراده شرعي: كه همراه محبت است، و انجام آن شرعي است، و براي مخلوق اراده و مشيت است، ولي تابع اراده و مشيت خداست. 3 ـ هدايت و گمراهي بندگان به دست خداست، خداوند بعضي از آنها را با فضل خود هدايت فرموده است، و بعضي را با عدل خود گمراه كرده است. 4 ـ بندگان و كارهايي كه انجام مى دهند همه از خلق شدگان خداوند هستند، و خدا يكتاست و كارهاي انسان را خداوند آفريده، و به صورت حقيقي انسان آن را انجام مى دهد. 5 ـ در همه كارها حكمت خداوند ثابت و پا برجاست، و نتيجه آن كارها هم به مشيت و اراده خداوند است. 6 ـ اجل و زمان مرگ هر چيز نوشته شده است، و روزي هركس تقسيم شده است، وسعادتمندي وبدبختي همه مردم قبل از آفريده شدن آنها نوشته شده است. 7 ـ دليل آوردن بر قدر، بر گناهان، و دردهاست، و دليل آوردن براي عيب ها و گناهان جايز نيست، بلكه توبه از آنها واجب است، و انجام دهنده آن سرزنش خواهد شد. 8 ـ سبب گرفتن مطلق، شرك در توحيد است، و پشت كردن به سبب بطور كلي، عيب در شريعت است، و نفي تأثير سبب مخالفت با شريعت و عقل است، و توكل كردن با گرفتن سبب منافات ندارد.
1 ـ جماعت در اينجا ياران پيامبر و كساني كه به نيكي و احسان تا روز قيامت از ياران پيامبر پيروي كنند، هستند، و آنها گروه رستگار و نجات يافته اند، و هر كس به راه و روش آنها تمسك ورزد از جماعت به شمار مى رود، حتي اگر هم در بعضي از جزييات اشتباه كنند. 2 ـ جدايي در دين جايز نيست، و فتنه و آشوب بين مسلمانان جايز نيست، براي حل اختلاف بين مسلمانان بايد به قرآن و سنت پيامبر (ص) و آنچه گذشتگان نيك گفته اند رجوع كرد. 3 ـ كسيكه از گروه مسلمانان خارج شود نصيحت و دعوت و گفتگوي او (بالتي هي أحسن)، و آوردن دليل براي او واجب است، شايد توبه كرد، وگرنه كيفري كه دين بر او واجب كرده بر او وارد خواهد شد. 4 ـ بايستي مردم را بر جمله هاي ثابت در قرآن و سنت و اجماع علما راهنمايي نمود، و جايز نيست كه عامه مسلمانان را بـه امـور دقيـق و معاني عميق امتحان كرد. 5 ـ در اساس همه مسلمانان قصد و نيت آنها صحيح و درست است، تا اين كه خلاف آن آشكار شود. بايد كه كلام و گفتار آنها را مانند گفتار خوب در نظر بياوريم، و كسي كه دشمني و سوء قصد او ظاهر و آشكار شد، براي دفاع از او نمى توانيم گفتارش را تفسير كنيم كه او رهايي يابد. 6 ـ گروه هاي مسلمان كه از سنت صحيح خارج هستند، وعده هلاكت و آتش جهنم براي آنهاست، و حكم آنها حكم همه كساني است كه وعده و وعيد براي آنهاست، بجز كسي كه در باطن كافر مى باشد. و گروه هايي كه از دايره اسلام خارج مى شوند همه كافر مى باشند، و حكم آنها حكم مرتد و از دين برگشته است. 7 ـ نماز جمعه و جماعت از بزرگترين نماد و نشانه ظاهري اسلام است، و نماز پشت سر كسىكه پاك و متقي است (كسي بد او را نگفته) صحيح مى باشد. و ترك نماز پشت سر كسي به اين دليل كه او را نمى شناسيم يك نوع نوآوري است. 8 ـ نماز پشت سر كسىكه بدعت خود را ظاهر و آشكار مى كند، و يا فاجر و تبهكار است، با وجود امكان خواندن نماز پشت شخص ديگر صحيح نيست، و نماز خوانده شده پشت سرش صحيح است، و نمازگذار گناه كار مى شود مگر اين كه قصد او برطرف كردن فسادي بزرگتر باشد، و اگر كسي ديگر بهتر از او پيدا نشد، و يا اين كه مانند او، و يا بدتر از او بود، نماز پشت سرش جايز است، و ترك نماز پشت سرش جايز نيست. و كسي كه حكم كفر بر او صادر شود نماز پشت سرش جايز نيست. 9 ـ امامت كبري به وسيله اجماع همه مسلمانان، و يا بيعت اهل حل و عقد (علما و دانشمندان و بزرگان قوم) ثابت مى شود، و كسي كه بر مردم غلبه كرد و چيره شد و حكومت را گرفت و مردم را به طرف خود جلب كرد، اطاعت از او در امر معروف واجب شده، و نصيحت او نيز واجب مى گردد و نمى توان عليه او انقلاب كرد، مگر اين كه به طور آشكار كفر او ثابت شود، و از سخنان خداوند برهان و نشانه اي براي كفر او داشته باشيم. 10 ـ نماز و حج و جهاد با فرمانروايان مسلمان واجب است، اگر هم آنها ظلم و ستم كنند. 11 ـ جنگ بين مسلمانان براي كالاي دنيايي و به خاطر تعصب قومي و جاهلي حرام است، و از گناهان كبيره به شمار مى رود، ولي جنگ با اهل بدعت و ياغىها و هم مانند آنها جايز است، و اگر نتوانستيم از هيچ طريقي از دست آنها رهايي يابيم ممكن است واجب شود، مطابق با وقايع روز و همين زمان، حال با توجه به مصلحت جامعه و مردم با آنها بجنگيم كه آن موقع جنگ واجب مى شود. 12 ـ صحابه و ياران پيامبر (ص) همه عادل، و شهادت آنها مورد قبول است، و آنها بهترين افراد اين امت هستند، و گواهي دادن بر ايمان و فضيلت آنها يكي از اصول قطعي و معلوم و آشكار و از ضروريات دين اسلام است، و محبت آنها دين و ايمان؛ و بغض آنها كفر و نفاق است. ما بايد از آن چه بين آنها رخ داده است و از هر چيزي كه موجب بهانه گيري و سرزنش و نكوهش در مقام و منزلت آنها مى شود خودداري و دوري كنيم. و بهترين آنها أبوبكر سپس عمر، سپس عثمان، سپس علي كه خلفاي راشدين هستند، و خلافت آنها به ترتيبي كه اسامي آنها آمده درست است. 13 ـ محبت كردن به اهل بيت دسول خدا (ص) و ياري كردن آنها و گرامي داشتن قدر و منزلت زنان پيامبر كه در حكم مادران همه مؤمنين هستند و شناخت برتري آنها، و دوست داشتن نياكان و علما و دانشمندان سنت پيامبر (ص) و (تابعين لهم باحسان)، و دوري از اهـل نـوآور در ديـن و هـواپرستان همه نشانه هايي از دين روشن و آشكار اسلام است. 14 ـ جهاد در راه خدا (ذروة سنام) (ركن اساسي) اسلام است، و تا روز قيامت ادامه دارد. 15 ـ امر به معروف و نهي از منكر از بزرگترين احكام اسلام است، و آن باعث حفظ و نگهداري مردم مى شود، و اين دو بحسب توانايي و مصلحت معتبر واجب مى گردد.
هشتم: مهمترين ويژگيها و علامت هاي اهل سنت و جماعت
اهل سنت و جماعت كه آنها گروه رستگار و طايفه كمك شده و پيروز هستند، با وجود تفاوت بين آنها ويژگيها و نشانه هايي دارند كه آنها را از هم ديگر مشخص و جدا مى كند، كه عبارتند از: 1 ـ سعي و كوشش در حفظ قرآن و خواندن و تفسير آن، و تلاش در فهميدن حديث رسول (ص) با فهم و ادراك و شناخت صحيح از خوب و بد آن، زيرا سرچشمه ايست براي پيروي كردن و انجام عمل بعد از دانستن آن علم. 2 ـ ايمان آوردن به دين مبين اسلام و ايمان به قرآن بطور كلي، پس ايمان مى آورند به وعده به بهشت و وعيد (ترساندن از آتش دوزخ) و موارد صريح كه در قرآن آمده است. و بين ايمان به قضا و قدر و اثبات اراده و مشيت براي بنده، و انجام آنها، و نيز بين علم و عبادت، و بين قوت و شفقت و رحمت، و بين عمل به اسباب و زهد بهترين آنها را انتخاب و به آن عمل ميكنند. 3 ـ پيروي و ترك نو آوري در دين و دوري كردن از تفرقه و اختلاف در دين. 4 ـ دنباله روي و پيروي از كساني كه عادل شناخته شده اند و مردم از آنها پيروي مى كنند مانند صحابه و كساني كه بر روش و راه آنها مى روند، و دوري از كساني كه مخالف راه افراد عادل و صحابه هستند. 5 ـ در بين كسانىكه زياده روي مى كنند در انجام دادن و ادامـه راه صالحين بايـد حـد وسط و اعتدال را گرفت. 6 ـ زياده خواه بودن بر وحدت كلمه براي مسلمانان برحق، و يكي كردن صف هاي آنها بر توحيد و يگانه پرستي، و پيروي و دور كردن از هر كسي كه باعث دشمني و جدايي گردد. از اينجاست كه بر امت محمدي كسي برتري ندارد، مگر اهل سنت و جماعت، و بر هيچ چيز پشتيباني و دشمني نمى كنند، مگر بر اسلام و سنت پيامبر (ص). 7 ـ دعوت به سوي خدا، و امر به معروف و نهي از منكر، و جهاد در راه خدا، و زنده نگه داشتن سنت پيامبر (ص)، و عمل بر زنده كردن دوباره دين، و برپا نگه داشتن دين و حكم خدا در هر كوچك و بزرگ. 8 ـ انصاف و عدل: پس آنها به حق خدا توجه مى كنند، نه حق نفس خود، و طايفه و گروهي به همين سبب به افرادي كه زياده روي مى كنند و در دشمني بر كسي ظلم نمى كنند، و مقام كسي كه صاحب دانش است كوچك و حقير نمى شمارند، حـال هر كس خواهد باشد. 9 ـ فهم و ادراك آنها يكي است، و با وجود دور بودن سرزمين هاي آنها از هم و حتي فاصله زماني آنها با هم ديگر موافق هستند، و اين از نتايج وحدت و يكي بودن منشأ برداشت آنهاست. 10 ـ نيكي و رحمت و شفقت و خوش اخلاقي با تمامي مردم. 11 ـ نصيحت براي خدا، و كتاب، و رسول خدا، و حكام و فرمانروايان مسلمان، و عامه مردم. 12 ـ تلاش و كوشش در كار مسلمانان، و ياري كردن آنها، و بجا آوردن حقوق آنها، و دست كشيدن از اذيت و آزار آنها.
وصلي الله وسلم علي نبينا محمد وآله وصحبه أجمعين.
|