سه اصل بزرگ اسلام
نويسنده:
استاد محمد تميمي
مترجم:
عبدالله حيدري
پاييز 1382 خورشيدي
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
آموختن چهار چيز بر ما واجب است
آموختن مسائلي كه بر هر زن و مرد مسلمان واجب است
سه اصل بزرگ كه شناخت آن بر هر انساني واجب است
انواع عبادتهاي كه خداوند دستور انجام آنرا صادر فرموده
اصل دوم: شناخت اسلام كه دين پسنديده پروردگار است
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
سپاس بيكران ذات يگانه اي را كه هر كس از بندگانش را بخواهد با فضل و رحمت خودش به دين اسلام هدايت مي كند، و هر كسي را كه از اسلام روي گرداند با حكمت خويش گمراه مي گرداند، كه در نتيجه در تاريكي جهل و گمراهي دست و پا زند و راه بجاي نبرد. و درود و سلام بر الگوي معصوم محمد بن عبدالله كه خاتم پيامبران و رحمت براي تمام جهانيان و مژده دهنده و بيم دهنده و چراغي روشن و با اجازة او دعوت كننده به سوي دين الله است. چنانكه مي فرمايد : )وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْأِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ( (آل عمران:85) « و كسي كه غير از (شريعت و آئين) اسلام، آئيني برگزيند، از او پذيرفته نمي شود، و او در آخرت از زمرة زيانكاران خواهد بود».
ملاحظه مي فرمائيد كه خداوند متعال در اين آية كريمه بيان فرموده كه هر ديني غير از اسلام باطل و مردود و پيروان آن بدبخت و زيانكار است.
همچنانكه روشن است اكثر انسانها درعصر حاضر كافر و گمراه هستند مانند يهوديها و نصرانيها و هندوها و بودايي ها و ديگر گروههاي گمراه، بنابر اين شايسته است كساني كه خداوند آنان را به دين حق و نعمت اسلام هدايت فرموده و به آنان توانايي دعوت و بيان عنايت فرموده تمام سعي و تلاششان را به خرج دهند. و ديگران را به دين اسلام دعوت كنند و براي آنكه فردا پيش خدا عذري داشته باشند و پيام سعادت را به آنان رسانده باشند دين اسلام را به آنان عرضه كنند. شايد خدا خواست وهدايت شدند.
بنابر اين از آنجايي كه اولين گام دعوت، شناخت مكتبي است كه ديگران را بسوي آن بايد فرا خوانيم، لذا اين مقاله كوتاه تلاشي در همين راستاست، اميدواريم خداوند بوسيله آن نفعي به جامعة بشري عنايت فرمايد و دلهاي غافل را آگاه و گوشهاي غبار گرفته را صيقل و چشمهاي تاريك را روشني بخشد.
هدف مهم ديگري كه ما از طرح اين مقاله داريم اين است كه به لطف و مرحمت پروردگار مهربان همواره نور ايمان دلهاي عده اي را روشن مي كند و هر روز برادران و خواهراني به كاروان اسلام مي پيوندند. لذا اين كتابچه مي تواند بعنوان شناسنامه اي مختصر مورد استفادة آنان قرار گيرد كه به وسيلة آن مقدمات دين جديدشان را بشناسند و اسلامشان رونق گيرد تا اينكه خداوند به وسيلة آن گامهاي آنان را در راه حق راسخ بدارد و توانايي پيدا كنند كه پرچم جهاد و دعوت و تبليغ ديگران را بر دوش گيرند، به هر حال اين ذات مهربان پروردگار است كه هر خير و نيكي را در اختيار دارد وبه هر كس بخواهد مي بخشد پس او را سپاس كه پروردگار جهانيان است .
مركز پژوهشهاي علوم اسلامي
بسم الله الرحمن الرحيم
خداي عزوجل رحمتت كند!
بدان كه آموختن چهار چيز بر ما واجب است:
اول: علم، كه عبارت از شناخت خداوند و شناخت پيامبرش ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ و شناخت دين اسلام با دلايل است.
دوم: به آن عمل كردن.
سوم: به سوي آن دعوت نمودن.
چهارم: صبر در برابر مشكلاتي كه در اين راه پيش خواهد آمد.
دليل آنچه گفتيم اين فرمودة خداوند متعال است: )بسم الله الرحمن الرحيم: و العصر، إن الإنسان لفي خسر، إلا الذين آمنوا وعملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر(. «سوگند به روزگار، كه بيگمان انسان در زيانكاري است، مگر كساني كه ايمان آورده اند، وكارهاي شايسته كرده اند، و همديگر را به حق سفارش كرده اند و همديگر را به شكيبائي سفارش كرده اند».
امام شافعي رحمة الله عليه مي فرمايد: اگر خداوند جز اين سوره هيچ برهان ديگري بر مخلوقاتش فرود نمي آورد همين سوره براي آنان كافي بود.
امام بخاري رحمة الله عليه در صحيح بخاري مي فرمايد: باب: العلم قبل القول و العمل. اين باب در بارة آموختن علم قبل از گفتن و عمل كردن است، زيرا خداوند متعال مي فرمايد: )فاعلم أنه لا إله إلا الله و استغفرلذنبك(. «پس بدان كه جز خدا هيچ معبود برحقي نيست و براي گناهانت طلب مغفرت كن». مي بينيم كه قبل از گفتن و عمل كردن به فرا گرفتن علم امر فرموده است.
خدا رحمتت كند! بدان كه آموختن مسائل سه گانة ذيل بر هر زن و مرد مسلمان واجب است:
مسألة اول: اينكه خداوند ما را آفريده و پرورش داده و روزي داده اما بيهوده نگذاشته است؛ بلكه براي هدايت ما پيامبري فرستاده است كه هر كس از او پيروي كند داخل بهشت، و هر كس نافرماني اش كند وارد دوزخ خواهد شد. لذا خداوند متعال مي فرمايد:
)إنا أرسلنا إليكم رسولا شاهدا عليكم كما أرسلنا إلي فرعون رسولا فعصي فرعون الرسول فأخذنه أخذا وبيلا( المزمل 15-16
«ما به سوي شما پيامبري فرستاده ايم كه بر شما گواه است همچنانكه به سوي فرعون هم پيامبري فرستاديم، اما فرعون از آن پيامبر نافرماني كرد، لذا او را به گير و داري سخت فروگرفتيم».
مسألة دوم: اينكه خداوند هرگز راضي نخواهد شد كه هيچ بنده اي در عبادتش، احدي را با او شريك گرداند، نه فرشتة مقرب و نه پيامبر مرسلي را، لذا مي فرمايد:
)و أن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا( الجن 18
«و اينكه همة مسجدها خاص خداوند است، پس باخداوند هيچ احدي را ( به عنوان پرستش ) مخوان».
مسألة سوم: كسي كه خدا را به يگانگي بشناسد و از پيامبرش اطاعت كند، هرگز براي او جائز نيست كه با كساني كه با خدا و رسولش دشمني مي كنند دوستي بر قرار كند. اگر چه نزديكترين خويشاوندانش باشند.
لذا خداوند متعال مي فرمايد:
)لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الآخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آباءهم أو إخوانهم أو عشيرتهم أولئك كتب في قلوبهم الإيمان و أيدهم بروح منه، ويدخلهم جنات تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها، رضي الله عنهم و رضوا عنه، أولئك حزب الله ألا إن حزب الله هم المفلحون( المجادلة 22
«قومي را كه به خداوند و روز آخرت ايمان داشته باشند نيابي كه با كساني كه با خداوند و پيامبر او مخالفت مي ورزند دوستي كنند، و لو آنكه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا خاندانشان باشند، اينانند كه (خداوند)در دلهايشان (نقش) ايمان نگاشته است، و به فيضي از جانب خويش استوارشان داشته است، و ( ايشان را) به بوستانهايي در آورد كه جويباران از فرودست آنها جاري است، جاودانه در آن هستند، هم خداوند از آنان خشنود، وهم آنان از او خشنودند، اينان لشكرخدايند، بدانيدكه لشكرخدا همانان رستگاران هستند».
خدايت به طاعتش راه بنمايد! بدان كه دين حنيف ابراهيمي اين است كه خدا را به يگانگي و با اخلاص و يكرنگي بپرستي اين است آن هدفي كه خداوند همه مردم را براي تحقق آن آفريده و بدان امر فرموده است، چنانكه مي فرمايد: ) وما خلقت الجن و الإنس إلاليعبدون( الذاريات 56.
«جن و انس را جز براي آنكه مرا بپرستند نيافريده ام».
معني «يعبدون »در آيه «يوحدون» است، يعني مرا به يكتايي بپرستند، بزرگترين و مهمترين چيزي كه خداوند بدان امر فرموده توحيد است، و توحيد يعني خدا را به يكتايي پرستيدن، و بزرگترين چيزي كه از آن باز داشته شرك است، و شرك يعني شخص يا ﭺيزي را با او به عنوان ﭗرستش خواندن، لذا خداوند متعال مي فرمايد: )و اعبدوا الله و لا تشركوا به شيئا(. «و خدا را بپرستيد و چيزي را با او شريك نكنيد». النساء 36
اگر از تو پرسيده شود: سه اصل بزرگ كه شناخت آن بر هر انساني واجب است چيست؟
بگو:
1- شناخت پروردگار
2- شناخت اسلام كه دين پسنديده پروردگار است.
3- شناخت پيامبرش حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم.
اگر از تو پرسيده شود كه پروردگارت كيست؟ بگو پروردگارم ذاتي است كه با نعمتهاي فراوانش مرا و ساير جهانيان را آفريده و پرورش داده است، او يگانه معبود من است كه جز او هيچ معبودي ندارم، لذا خداوند متعال مي فرمايد: ) الحمد لله رب العالمين(
«هرگونه ثناء وستايشي ويژه پروردگار عالميان است».
جز خود پروردگار هر صنف ديگري در اين جهان براي خودش عالمي است كه من نيز جزئي از يك عالم هستم.
اگر از تو پرسيده شود: پروردگارت را چگونه شناختي؟ بگو: با آيات و مخلوقاتش، از جمله مي توان به شب و روز و خورشيد و مهتاب به عنوان نمونه اي از آيات، و به آسمانها و زمينهاي هفتگانه و آنچه در آنها و در بين آنهاست به عنوان نمونه اي از مخلوقات خداي بزرگ اشاره كرد. لذا خداوند متعال مي فرمايد:
)و من آياته الليل و النهار و الشمس و القمر لاتسجدوا للشمس ولاللقمر و اسجدوا لله الذي خلقهن إن كنتم إياه تعبدون( فصلت 37
«و از نشانه هاي قدرت او شب و روز و خورشيد و ماه است، خورشيد و ماه را سجده نكنيد، بلكه خداوند را كه آنها را آفريده است سجده كنيد».
و نيز مي فرمايد:
) إن ربكم الله الذي خلق السماوات و الارض في ستة أيام ثم استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثا والشمس و القمر و النجوم مسخرات بأمره، ألا له الخلق و الأمر تبارك الله رب العالمين( الاعراف 54
«همانا پروردگار شما خداوند است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس برعرش (چنانكه خود مي داند) قرار گرفت، شب را به روز (و روز را به شب) مي پوشاند، و خورشيد و ماه و ستارگان را (آفريد) كه رام شده به فرمان اويند، بدانيد كه خلق و امر فقط از آن اوست، با بركت است خدايي كه پروردگار جهانيان است».
پروردگار همان معبود برحق جهان است لذا خداوند مي فرمايد:
)يا أيها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون، الذي جعل لكم الأرض فراشا والسماء بناء و انزل من السماء ماء فأخرج به من الثمرات رزقا لكم فلا تجعلوا لله أندادا و أنتم تعلمون( البقرة 21-22
«اي مردم پروردگارتان را كه شما و پشينيانتان را آفريده است بپرستيد تا ﭗرهيزگار شويد، آنكه زمين را (همچون) زير انداز وآسمان را (همچون) سر پناه شما كرد، و از آسمان آب فرو فرستاد، آنگاه بدان(انواع) ميوه ها براي روزي شما بر آورد، پس آگاهانه براي او همتا نياوريد».
ابن كثير رحمة الله عليه مي فرمايد:«خالق و آفريدگار همة اين مخلوقات يگانه ذاتي است كه شايسته و مستحق پرستش است».
انواع عبادتهايي كه خداوند دستور انجام آنرا صادر فرموده از قبيل اسلام و ايمان و احسان، خوف و رجاء، دعاء و توكل، شوق و حذر, خشوع و خشيت، انابت و استعانت، استعاذت و استغاثت، ذبح و نذر و ديگر عبادتهايي كه خداوند به آن امر فرموده همه ويژة پروردگار يكتا است.
لذا خداوند متعال مي فرمايد:
) وأن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا( الجن 18
«و اينكه همه مسجدها خاص خداوند است پس با خداوند هيچ كس را به عنوان پرستش مخوان».
پس كسي كه اين عبادتها يا جزئي از آنرا براي غير خدا انجام دهد مشرك وكافر است، لذا خداوند متعال ميفرمايد:
) و من يدع مع الله إلها آخر لابرهان له به فإنما حسابه عند ربه إنه لايفلح الكافرون( مؤمنون 117
«و هر كس با خداوند خدايي ديگر بپرستد كه در اين كار حجتي ندارد، جز اين نيست كه حسابش با پروردگارش است، آري كافران رستگار نمي شوند».
ودر حديث آمده است (الدعاء مخ العبادة) «دعاء مغز عبادت است». لذا خداوند متعال مي فرمايد:
) وقال ربكم ادعوني استجب لكم، إن الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين( غافر 60
«و پروردگارتان گويد مرا به دعا خوانيد تا برايتان اجابت كنم، بيگمان كساني كه از عبادت من استكبار مي ورزند به زودي با خواري وارد دوزخ خواهند شد».
دليل خوف اين ارشاد الهي است:
) فلا تخافوهم و خافونِ إن كنتم مؤمنين( آل عمران 175
«پس از آنان نترسيد و از من بترسيد اگر مؤمن هستيد».
دليل اميد اين ارشاد خداوند باري تعالي است:
) فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لايشرك بعبادة ربه أحدا( الكهف 110
«حال هر آنكس كه اميد به لقاي پروردگارش بسته است، بايد كار نيكو پيشه كند ودر پرستش پروردگارش كسي را شريك نيارود».
دليل توكل اين فرموده باريتعالي است:
) وعلى الله فتوكلوا إن كنتم مؤمنين( مائدة23
«و برخدا توكل كنيد اگر مؤمن هستيد».
)ومن يتوكل على الله فهو حسبه( الطلاق 3
«پس هركس برخدا توكل كند همو وي را كافي است».
دليل شوق و حذر و خشوع, اين ارشاد باري است:
)إنهم كانوا يسارعون في الخيرات و يدعوننا رغبا و رهبا و كانوا لنا خاشعين( انبياء 90
«زيرا آنها در كارهاي خير تعجيل ميكردند و در حال بيم و اميد ما را ميخوانند و هميشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند».
دليل خشيت اين فرموده باري است:
) فلا تخشوهم واخشوني( البقرة 150
«پس از آنان مترسيد و از من بترسيد».
و دليل انابت اين ارشاد الهي است:
) وأنيبوا إلي ربكم و أسلموا له( الزمر54
«به سوي پروردگار تان باز آييد و در برابر او تسليم شويد».
در حديث آمده است: ( واذا استعنت فاستعن بالله )
«و هرگاه ياري خواستي از خدا ياري بجوي».
دليل استعاذت اين ارشاد باري است:
) قل أعوذ برب الناس، ملك الناس( سورة ناس
«بگو به پروردگار مردم پناه مي برم، فرمانرواي مردم».
دليل استغاثه اين فرموده خداوندي است:
) إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم( الانفال 9
«هنگامي را به ياد آوريد كه به پروردگار تان استغاثه و زاري مي كرديد و او دعاي شما را اجابت كرد».
دليل ذبح اين ارشاد خداوندي است:
) قل إن صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين لا شريك له و بذلك أمرت و أنا أول المسلمين( الانعام 162
«بگو نماز و نيايش من و زندگاني و مرگ من، براي خدا است كه پروردگار جهانيان است».
در حديث آمده است:(لعن الله من ذبح لغير الله ).
«خداوند لعنت كند كسي را كه براي غيرخدا ذبح كند».
دليل نذر اين فرموده خداوند متعال است:
) يوفون بالنذر ويخافون يوماكان شره مستطيرا(سورة الدهر7
«(آن بندگان نيكو) به نذر و عهد خود وفا ميكنند و از قهر خدا در روزي كه شر سختيش همه اهل محشر را فرا گيرد ميترسند».
اصل دوم- شناخت دين اسلام با دلايل:
دين اسلام يعني تسليم شدن براي خدا كه او را به يكتايي بپرستي، و از اوامرش پيروي كني، و از شرك بيزاري جويي. و آن سه درجه دارد:
اسلام، ايمان و احسان كه هر درجه اي از خودش اركاني دارد.
درجة اول: اسلام است كه پنج ركن دارد:
1- گواهي دادن به اينكه جز خداي يگانه هيچ معبود برحقي نيست، و اينكه محمد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ رسول خدا است.
2- برپاداشتن نماز.
3-دادن زكات.
4- و روزه ماه مبارك رمضان.
5- وحج بيت الله الحرام.
دليل ركن اول اين فرموده خدوند متعال است:
) شهد الله أنه لا إله إلا هو و الملائكة و أولوا العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزيز الحكيم( آل عمران 18
«خداوند كه در دادگري استوار است و فرشتگان و عالمان (راستين) گواهي مي دهند كه معبود برحقي جز او نيست. آري جز او كه پيروزمند فرزانه است معبود بر حقي نيست».
كلمة (لا إله) همة آنچه را كه جز خدا پرستيده ميشود نفي مي كند و ( إلا الله ) هرگونه عبادتي را صرفا براي خداي يكتا و لاشريك ثابت مي كند. خدايي كه در پرستش او هيچ شريكي نيست, كما اينكه در ملك او هيچ شريك و همتايي نيست, آنچه اين مطلب را واضح و آشكار بيان ميكند اين فرموده خداوند متعال است:
) و إذ قال إبراهيم لأبيه و قومه إنني براء مما تعبدون إلا الذي فطرني فإنه سيهدين وجعلها كلمة باقية في عقبه لعلهم يرجعون( زخرف26-27
«اي رسول ما! به ياد آور وقتي را كه ابراهيم به پدر خود و قومش گفت: اي بت پرستان، من از معبودان شما سخت بيزارم. جز آن خدايي را كه مرا آفريده و البته مرا هدايت خواهد كرد نميپرستم. واين خدا پرستي (و توحيد) را در همه ذريت او تا قيامت كلمه باقي گردانيد تاهمه فرزندانش ( به خداي يكتا) رجوع كنند».
وهمچنين اين ارشاد خداوند بزرگ:
)قل ياأهل الكتاب تعالوا إلي كلمة سواء بيننا و بينكم أن لا نعبد إلا الله ولانشرك به شيئا ولايتخذ بعضنا بعضاً أربابا من دون الله فإن تولّوا فقولوا اشهدوا بأنّا مسلمون( آل عمران 64
« بگو اي اهل كتاب بياييد تا برسر سخني كه بين ماوشما يكسان است بايستيم كه جز خداوند را نپرستيم و براي او هيچگونه شريكي نياوريم و هيچ كسي از ما ديگري را بجاي خداوند به خدايي برنگيرد, واگر رويگردان شدند بگوييد شاهد باشيد كه ما فرمانبرداريم».
و دليل گواهي دادن اينكه محمد -صلي الله عليه وآله وسلم- رسول خدا است اين ارشاد خداوندي است:
) لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ماعنتم حريص عليكم بالمؤمنين روؤف رحيم( توبه 128
«به راستي كه پيامبري از ميان خودتان به سوي شما آمده است كه هر رنجي كه شما ميبريد براي او گران مي آيد، سخت هواخواه شماست و به مؤمنان رؤوف و مهربان است».
معناي گواهي دادن به اينكه محمد رسول خداست اين است كه در هر آنچه ما را امر فرموده از ايشان اطاعت كنيم، و به هر آنچه خبرداده يقين و باور داشته باشيم, و از هر آنچه ما را باز داشته باز ايستيم, و اينكه پرستش خدا جز به روشي كه ايشان بيان فرموده اند انجام نگيرد.
و دليل نماز و زكات و تفسير درست توحيد در اين آيه كريمه متبلور است:
)و ما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلاة و يؤتوا الزكاة و ذلك دين القيمة ( بينه 5
«جز اين فرمان نيافته بودند كه خداوند را بپرستند و پاك دينانه، دين خود را براي او خالص دارند و نماز را برپادارند، وزكات را بپردازند، و اين دين استوار است».
دليل روزه اين آية كريمه است:
) ياأيها الذين أمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم لعلكم تتقون ( بقرة 183
« اي مؤمنان! برشما روزه فرض گرديده همچنانكه بركساني كه پيش از شما بودند فرض شده بود, تا كه تقوا پيشه كنيد».
ودليل حج اين ارشاد الهي است:
) و لله علی الناس حج البيت من استطاع إليه سبيلا ومن كفر فإن الله غني عن العالمين ( آل عمران 97
«وخداي را برمردم حج خانة كعبه فرض است البته بر هركسيكه توانايي رسيدن به آنجا را داشته باشد و هركس كه كفر (و انكار) ورزد ( بداند كه ) خداوند از جهانيان بي نياز است».
درجة دوم: ايمان است كه هفتاد و چند شاخه دارد كه بلند ترين آن گفتن لاإله إلا الله و پايين ترين آن دوركردن اسباب اذيت از راه است، و حياء شاخه اي از ايمان است.
اركان آن شش تا است: اينكه به خدا و فرشتگان و كتابهاي آسماني و پيامبران الهي و همچنين به روز قيامت و تقدير اعم از خوب و بد آن ايمان داشته باشي.
دليل اركان ششگانه مذكور اين ارشاد خداوندي است:
) ليس البر أن تولّوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب، ولكن البر من آمن بالله واليوم الآخر و الملائكة و الكتاب و النبيّين( بقره 177
«نيكي آن نيست كه رويتان را به سوي مشرق و مغرب آوريد بلكه نيكي آن است كه بنده به خداوند و روز بازپسين و فرشتگان وكتب آسماني و پيامبران ايمان داشته باشد».
ودليل تقدير اين ارشادخداوندي است:
) إنا كل شيء خلقناه بقدر( قمر49
«ما هرﭺيزي را به اندازه آفريديم».
) إن الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون( نحل 128
«به درستيكه خداوند با ﭗرهيزگاران ونيكو كاران است».
و اين ارشاد الهي:
) وتوكل علي العزيز الرحيم الذي يراك حين تقوم وتقلبك في الساجدين إنه هو السميع العليم ( شعراء 218
« و بر(خداوند) پيروزمند مهربان توكل كن همان كه تو را به هنگامي كه( براي عبادت ) برميخيزي ميبيند و نيز تحولت را در(نماز از حالتي به حالت ديگر) ميان نماز گذاران, چرا كه او شنواي دانا است».
و همچنين اين فرموده خداوند بزرگ:
) وما تكون في شأن و ماتتلومنه من قرآن ولاتعملون من عمل إلا كنا عليكم شهوداً إذ تفيضون فيه....( يونس 61
«اي رسول ما ( بدان كه تو) در هيچ حال نباشي و هيچ آيه اي از قرآن تلاوت نكني و به هيچ عملي تو و امتت وارد نشويد مگر آنكه ماهمان لحظه شما را مشاهده ميكنيم».
ودليل از سنت حديث مشهور جبريل است كه ازعمر بن الخطاب رضي الله عنه نقل شده كه فرمودند:
( بينما نحن جلوس عند النبي صلي الله عليه وآله سلم إذ طلع علينا رجلٌ بياض الثياب شديد سواد الشعر، لا يُري عليه أثر السفر و لايعرفه منا أحد، فجلس إلي النبي صلي الله عليه وآله وسلم فأسند ركبتيه إلي ركبتيه، و وضع كفيه علي فخذيه وقال: يا محمد، أخبرني عن الإسلام، فقال: أن تشهد أن لاإله إلا الله و أن محمداً رسول الله، و تقيم الصلاة و تؤتي الزكاة و تصوم رمضان و تحج البيت إن استطعت إليه سبيلاً، قال: صدقت، فعجبنا له يسأله و يصدّقه، قال: أخبرني عن الإيمان، قال: أن تؤمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الآخر و بالقدر خيره و شره، قال: أخبرني عن الإحسان، قال: أن تعبد الله كأنك تراه، فإن لم تكن تراه فإنه يراك، قال: أخبرني عن الساعة، قال: ما لمسؤول عنها بأعلم من السائل، قال: أخبرني عن أماراتها، قال: أن تلد الأمَة ربَّتها، وأن تري الحفاة العراة العالة رِعاءَ الشّاءِ يتطاولون في البنيان، قال: فمضي فلبثنا مليّاً فقال: يا عمر أتدرون من السائل؟ قلنا: الله و رسوله أعلم، قال: هذا جبريل أتاكم يُعلمكم أمر دينكم).
«در حالي كه ما خدمت پيامبرـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نشسته بوديم ناگهان مردي برما ظاهر شد كه لباسهايش به شدت سفيد و موهايش شديداً سياه بود, هيچ نشانه اي از آثار سفر بر او ديده نميشد و كسي از ما هم او را نميشناخت، جلو پيامبرـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ همچنانكه پيامبر نشسته بودند دو زانو نشست و زانوهايش را به زانوهاي پيامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ چسپاند ودستهايش را بر رانهايش گذاشت و گفت: اي محمد از اسلام مرا خبرده؟ فرمودند: اينكه گواهي دهي كه هيچ معبود بر حقي جز خداي يگانه وجود ندارد و اينكه محمد فرستاده خداست, و نماز را برپاداري و زكات بپردازي و ماه رمضان را روزه بگيري و اگر توانايي داشتي حج خانة خدا كني. گفت: راست گفتي، تعجب كرديم كه چگونه هم از ايشان ميپرسد وهم تصديق ميكند, گفت: از ايمان مرا خبر ده؟ فرمودند: اينكه به خدا و فرشتگان و كتابها و رسولانش و به روز قيامت و به تقديرأعم از خير و شر آن ايمان و باور داشته باشي, گفت: از احسان مرا خبرده فرمودند: اينكه خدا را طوري بپرستي كه گويا او را ميبيني چون اگر تو او را نميبيني او قطعا ترا ميبيند، گفت: از قيامت مرا خبر ده فرمودند: در اين باره سؤال شونده از سؤال كننده بيشتر نميداند، گفت: از نشانه هاي آن مرا خبرده, فرمودند: اينكه كنيز ارباب خودش را بزايد، و اينكه ببيني چوپانان تنگدست با پاي لخت و عريان در ساختمانها بريكديگر فخر ميورزند، راوي ميگويد: آنگاه راهش را كشيد و رفت, ما اندكي درنگ كرديم آنگاه حضرت فرمودند: اي عمر، آيا ميدانيد سؤال كننده كي بود؟ گفتيم خدا و رسولش داناترند. فرمودند: اين جبريل بود كه آمد تا امر دينتان را به شما بياموزاند».
اصل سوم: شناخت پيامبرتان حضرت محمد- صلي الله عليه وآله سلم - است.
ايشان محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم هستند كه هاشم از قريش و قريشي ها عرب و از نسل حضرت اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم خليل ـ عليه و علي نبينا أفضل الصلاة و أتم التسليم ـ هستند، ايشان شصت و سه سال عمر كردند، كه چهل سال آن پيش از بعثت و بيست وسه سال ديگر بعد از بعثت بود، ايشان پيامبر و رسول بودند، با «إقرأ» نبوت و با «مدثر» رسالت به ايشان ابلاغ شد، كه در آن زمان در مكه تشريف داشتند، خداوند ايشان را فرستاد تا كه مردم را ازشرك باز داشته و به سوي توحيد و يكتا پرستي بخواند، بدليل اين ارشاد خداوندي كه:
)يا أيهاالمدثرقم فأنذر وربك فكبر وثيابك فطهر والرجز فاهجر ولاتمنن تستكثر ولربك فاصبر( اول سورة مدثر
«اي جامه برخود پچيده ! برخيز و هشدار ده و پروردگارت را تكبير گوي و دامنت را پاكيزه بدار و از آلايش (شرك) بپرهيز و بخششي مكن كه پاداش بزرگتر بخواهي و در راه پروردگارت شكيبايي كن».
معناي « قم فأنذر » يعني از شرك بترسان و به سوي توحيد فراخوان. و «ربك فكبّر» يعني با توحيد و يكتا پرستي او را تعظيم كن و بزرگ بدار و «ثيابك فطهر» يعني اعمال خويش را از شرك پاك گردان، «والرجز فاهجر» رجز يعني بتها، وترك بتها يعني بيزاري از بتها و بت پرستان، ده سال تمام به همين منوال مردم را بسوي توحيد ميخواندند، پس از ده سال ايشان به معراج يعني آسمان فراخوانده شدند و نماز هاي پنج گانه فرض گرديد، سه سال در مكه نماز خواندند، و سپس مأمور گرديدند كه به مدينه هجرت كنند هجرت از سرزمين شرك به سرزمين اسلام منتقل شدن است، هجرت براين امت فرض است كه از سرزمين شرك به سرزمين اسلام كوچ كنند و اين فريضه تا قيامت ادامه دارد.
به دليل اين فرموده خداوند:
) إن الذين توفاهم الملائكة ظالمي أنفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنا مستضعفين في الأرض قالوا ألم تكن أرض الله واسعة فتهاجروا فيها فأولئك مأواهم جهنم و ساءت مصيراً إلا المستضعفين من الرجال و النساء والولدان الذين لا يستطيعون حيلة ولا يهتدون سبيلا فأولئك عسي أن يعفو عنهم و كان الله عفوا غفورا ( نساء 97-98
«كساني كه فرشتگان جانشان را ميگيرند، در حاليكه آنان برخود ستم روا داشته اند، به ايشان گويند در چه حال بوديد؟ گويند: ما در سرزمين خود مستضعف بوديم گويند: آيا سرزمين خداوند فراخ نبود كه بتوانيد در آن (به هركجا كه خواهيد) هجرت كنيد؟ سرا و سرانجام اينان جهنم است و بد سرانجامي است مگر مردان و زنان و كودكان مستضعفيكه نميتوانند چاره اي بينديشند و راه به جايي نميبرند, اينان را باشد كه خداوند ببخشايد، و خداوند بخشاينده آمرزگار است».
وبه دليل اين ارشاد خداوندي:
)ياعبادي الذين آمنوا إن أرضي واسعة فإياي فاعبدون( عنكبوت 65
«اي بندگان من كه ايمان آورده ايد! بدانيد كه زمين من گسترده است پس فقط مرا بپرستيد».
امام بغوي رحمة الله عليه ميفرمايد: سبب نزول اين آيه مسلماناني هستند كه در مكه بودند وهنوز هجرت نكرده بودند خداوند آنانرا اهل ايمان خطاب فرمود.
و دليل برهجرت از سنت نبوي اين فرموده پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ است كه:
) لا تنقطع الهجرة حتي تنقطع التوبة و لا تنقطع التوبة حتي تطلع الشمس من مغربها(
«هجرت قطع نميشود تازمانيكه توبه قطع شود وتوبه قطع نميشود تااينكه خورشيد از مغرب طلوع كند».
هنگامي كه پيامبر - صلي الله عليه وآله وسلم - در مدينه مستقر گرديدند به بقية احكام اسلام نيز مأموريت يافتند، مثل زكات و روزه و حج و اذان و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر و احكام ديگر، ده سال در اين راستا جانفشاني كردند تا اينكه وفات نمودند -صلوات الله و سلامه عليه- اما دين ايشان قائم و دائم خواهد بود. خلاصه اش اين است كه هيچ خيري نبوده مگر اينكه امت را بدان راهنمايي فرموده و هيچ شرّ نبوده مگر اينكه امت را از آن برحذر داشته است، بزرگترين خيري كه مردم را بدان راهنمايي فرموده اول توحيد است و بعد هر آنچه كه خداوند آن را دوست دارد و ميپسندد, وبدترين شري كه امت را از آن برحذر داشته اول شرك است و بعد هرآنچه كه خداوند آنرا ناپسند ميدارد،خداوند ايشان را به سوي همه انسانها و جنات فرستاده و اطاعت ايشان را بر همگان فرض گردانيده است.
دليلش اين ارشاد خداوندي است:
) قل ياأيها الناس إنيّ رسول الله إليكم جميعا( اعرا ف 157
« بگو اي مردم بدرستيكه من فرستاده خدا به سوي همه شما هستم».
و خداوند دين رابوسيلة ايشان تكميل فرموده چنانكه ميفرمايد:
) اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام دينا( مائده 3
« امروز دين شما را برايتان به كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و دين اسلام را براي شما پسنديدم».
دليل وفات حضرتش اين ارشاد خداوند است:
) إنك ميت و إنهم ميتون ثم إنكم يوم القيامة عند ربكم تختصمون( زمر30
« (اي رسول عزيزما) شخص تو و همة خلق البته به مرگ از دنيا خواهيد رفت آنگاه روز قيامت همه در پيشگاه عدل پروردگار خويش داد خواهي ميكنند».
) منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة أخري( طه 55
« از آن (خاك) شمارا آفريده ايم و به آن بازتان ميگردانيم و بارديگر از آن بيرونتان ميآوريم».
و نيز ميفرمايد:
) والله أنبتكم من الأرض نباتا ثم يعيدكم فيها و نخرجكم إخراجا ( سوره نوح17-18
«و خداوند شما را مانند گياهي از زمين روياند سپس شما را به آن باز ميگرداند».
و آنگاه پس از برانگيخته شدن و مطابق آنچه عمل كرده اند پاداش داده خواهند شد، لذا خداوند متعال ميفرمايد:
)و لله مافي السماوات وما في الأرض ليجزي الذين أساؤوا بما عملوا و يجزي الذين أحسنوا بالحسني( نجم31
«و آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداوند است, تاسرانجام بدكرداران را بر وفق كار و كردارشان جزا دهد و نيكوكاران را به پاداش نيكو ( بهشت) جزا دهد».
كسي كه منكر برانگيخته شدن بعد از مرگ باشد كافر است، به دليل اينكه خداوند متعال ميفرمايد:
) زعم الذين كفروا أن لن يبعثوا قل بلي و ربي لتبعثن ثم لتنبّؤنّ بما عملتم و ذلك علي الله يسير( تغابن 7
«كافران پنداشته اند كه هرگز برانگيخته نميشوند, بگو آري سوگند به پروردگارم كه برانگيخته خواهيد شد، سپس از ( حقيقت) آنچه كرده ايد آگاهتان كنند و اين برخداوند آسان است».
خداوند متعال همة پيامبران را مبعوث فرموده است تا آنكه مژده دهنده و بيم دهنده باشند، به دليل اينكه ميفرمايد:
)رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس علي الله حجة بعد الرسل( نساء 164
«پيامبراني (فرستاديم) كه مژده دهنده وبيم دهنده اند، تا آنكه براي مردم (پس از آمدن پيامبر) هيچ عذر و بهانه اي نماند».
اولين پيامبر حضرت نوح و آخرين آنان حضرت محمد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ است كه ايشان خاتم پيامبران هستند.
دليل اينكه حضرت نوح عليه السلام اولين پيامبر است اين ارشاد خداوندي است:
) إناأوحينا إليك كما أوحينا إلي نوح و النبيين من بعده( نساء 163
«ما به تو وحي فرستاديم همچنانكه به نوح و پيامبران بعد از او وحي فرستاديم».
از نوح عليه السلام تا محمد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ هر پيامبري كه بسوي هر قوم و أمتي فرستاده شده آنان را به پرستش خداي يكتا فراخوانده و از پرستش طاغوت باز داشته است به دليل اينكه خداوند ميفرمايد:
) ولقد بعثنافي كل أمة رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت( نحل 36
« و به راستي كه در ميان هر امت پيامبري برانگيختيم (تابگويند) كه خداوند را بپرستيد و از طاغوت پرهيز كنيد».
خداوند برهمه بندگان ايمان به خدا وكفربه طاغوت را واجب گردانيده است.
ابن قيم ـ رحمة الله عليه ـ ميفرمايد: (معنی الطاغوت ما تجاوز به العبد حدّه من معبود او متبوع او مطاع)
«معناي طاغوت اين است كه بنده در پرستش معبود يا اتباع متبوع يا از اطاعت، اطاعت شونده از حد مجاز بگذرد».
طاغوتها زيادند كه در رأس همه پنج تا قرار دارد:
1- ابليس ملعون.
2- كسي كه پرستيده شود و او از اين عمل راضي باشد.
3- كسي كه مردم را به پرستش خودش ترغيب كند.
4- كسي كه دانستن جزئي از علم غيب را مدعي باشد.
5- و كسي كه خلاف حكم خداوند حكم كند (حكم به غيرما انزل الله ) لذا خداوند متعال ميفرمايد:
) لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي لا انفصام لها و الله سميع عليم( البقره 256
«دركار دين اكراه (اجبار) روا نيست چرا كه راه از بيراهه به روشني آشكار شده است پس هر كس كه به طاغوت كفر ورزد و به خداوند ايمان آورد به راستي كه به دستاويز استواري دست زده است كه گسستي ندارد و خداوند شنواي داناست».
و معناي لاإله إلا الله همين است، در حديث است كه:
( رأس الأمر الإسلام و عموده الصلاة و ذروة سنامه الجهاد في سبيل الله ).
«در رأس همة امور اسلام قرار دارد، ستون آن نماز و قلة افتخارات آن جهاد في سبيل الله است».
و خداوند داناتر است.
پايان