واجباتى كه بر هر مسلمان مرد و زن دانستن آن ضرورى است

از سخنان:الشيخ محمد بن سليمان التميمي و نواده هاي او

جمع آورى :الشيخ عبدالله بن إبراهيم القرعاوي

ترجمهء أبي عبدالله:إسحاق بن عبدالله بن محمد الدبيري العوضي

 



مقدمهء مترجم

 

إنَّ الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه ومن تبهعم بإحسان إلى يوم الدين   أمابعد:

خداوند مى فرمايد: )وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا(36)( [النساء].

[و خداوند را پرستش كنيد و چيزي را با او شريك نياوريد].

رسول الله (ص) به معاذ بن جبل (رض) مى فرمايد: ((أتدري ما حق الله على العباد قال: الله ورسوله أعلم، قال: أن يعبدوه ولا يشركوا به شيئاً، ثم أتدري ما حـق العباد على الله إذا فعلوا ذلك أن لا يعذبهم)). [متفق عليه].

آيا مى داني حق خدا بر بندگانش چيست؟ گفت: خدا و رسول خدا بهتر مى دانند، فرمود: اينكه خدا را عبادات كنند و هيچ چيزي را شريك او قرار ندهند، سپس فرمود: آيا ميداني حق بندگان بر خدا چيست اگر اين عمل را(حق خدا را) انجام دادند؟ اينكه آنها را عذاب ندهد.

چيزي كه در آن هيچ شك و ترديدي نيست اينكه: علم و دانش خدا شناسي، و عقيدهء إسلامى ، أساس و بنياد تمامى  دانشها بشمار مى رود، شايسته آن است كه ما تمامى  مسلمانان به آن عنايت بهتر و بيشتري داشته باشيم تا اينكه بـه موجب آن أعمال و كردار ما صحيح و نزد بارى تعالي مورد قبول باشد، بخصوص در اين زمان كه جريانات انحرافى و گمراه كنندهء كفر و إلحاد و تصوف و رهبانيت و جريان قبر پرستي و شرك و بدعتها و مخالفتهاي پيروي از پيامبر (ص) و سنت او همه جا فراگرفته و تمامي اين جريانات خطرناك است اگر مسلمان مسلح به سـلاح عقيدهء صحيح كه از قرآن و سنت و فهم سلف و گذشتگان أمت محمدي است، نباشد بيم آن مى رود كه اين جريانات منحرف و گمراه كننده او را به طرف خود بكشد.

به همين دلايل براي مسلمان يادگيري عقيدهء صحيح إسـلام و عنايت و توجه خاص به آن ضروري و لازم است تا در چنگال اين جريانات انحرافى و گمراه كننده نيافتيم.

به اين سبب ما اين كتاب را كه: (الواجبات المتحتمات المعرفة على كل مسلم ومسلمة): (واجباتي كه بر هر مسلمان مر د و زن دانستن آن ضروري است) نام دارد، و از سخنان شيخ محمد بن سليمان التميمي و نواده هاي او، و جمع و ترتيب شيخ عبدالله بن إبراهيـم القرعاوي است، ترجمه كرده و به مسلمانان جهان، بزرگ و كوچك، و پير و جوان تقديم مى داريم. أميد است مورد قبـول قرار گيرد و آنرا مطالعه كرده نقاط مهّم آنرا درك كنند تا در زندگي روز مـرهء خـود، دنيا و آخرت كامياب شوند.

و در پايان از بارى تعالي خواهانيم كه ما را بر اين عمل متواضع أجر و پاداش نيك عطا فـرموده آنرا خالصاً مورد رضا و خشنودي خود قرار دهد.

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين، وصلي الله وسلم علي نبينا محمد وعلي آله وصحبه أجمعين.

فهرست


 

أصـول سه گانه كه يادگيري آن بر هر مسلمان زن و مرد واجب است:

 

و آنها هم عبارتند از: اينكه بندهء خدا، دين پيامبرش محمد (ص) را بشناسد.

 

 پس اگر به تو گفته شود پروردگار تو كيست؟

بگو: پروردگار من كسى است كه تمامي جهانيان را با نعمتهاي خود آفريده و پرورش داده، و اوست معبود و پروردگار من، و غير از او من معبود ديگري ندارم.

و اگر بتو گفته شود دين تو چيست؟

بگو: دين من إسلام است، و آنهم تسليم شدن به خداى يكتا و اطاعت از او، و براءت از شرك و مشركان.

و اگر بتو گفته شود پيامبر تو چه كسى است؟

بگو: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم، و هاشم از قبيله و طايفهء قريش است، از عربهاست، و عرب از نسل و فرزندان إسماعيل بن إبراهيم الخليل هستند، بهترين سلام ها و درودها نثار آنان باد.

فهرست


 

 

أصل دين مبين إسلام و أساس آن دو چيز است:

 

1 ـ أمر به عبادت و پرستش خداى يكتا و بى همتا، وادار كردن بر آن، و دوستى و خير خواهي در آن، و كافر دانستن كسى كه اين دين را ترك و مخالفت آن كند.

2 ـ بر حذر داشتن از شرك در عبادت خدا، و شدت نكير و مخالفت در آن، و دشمن دانستن كسى كه اين عمل را انجام مى  دهد، و كافر دانستن كسانى كه شرك مى ورزند.

فهرست


 

 

شروط لا إله إلاَّ الله:

 

1 ـ دانستن معناي آن بطور نفى  و اثبات.

يعني (لا إله) نفي تمام أنواع عبادت از غير خدا.

و (إلاَّ الله) اثبات تمام أنواع عبادت براي خداي يگانه.

2 ـ يقين: و آنهم عبارتست از اينكه: علم و يقين كامل به آن داشته باشيم، علمى  كه در آن شك و ترديدي وجود نداشته باشد.

3 ـ إخلاص: همان إخلاصى كه مخالف شرك است.

4 ـ راست: همان راستي كه با دروغ منافات دارد و مانع از نفاق مى شود.

5 ـ دوست داشتن اين كلمه و آنچه بر آن دلالت دارد و خوشحال بودن به إسلام و توحيد.

6 ـ تسليم شدن به حقوق آن، و آنهم انجام عملهاي واجب بطور خالص براي خدا و طلب رضاي او.

7 ـ قبولي كه منافي و مخالف به رد كردن آن مى باشد.

فهرست


 

 

دليل اين شرطها از قرآن و سنت پيغمبر(ص):

 

دليل أول: آنهم علم و معرفت به معناي آن: )فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ(19)(. [محمد].

[پس يقين بدان كه معبودي بحق جز خداى يكتا نيست].

و)إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ(86) (. [الزخرف].

[بلكه كساني(چنين حقي دارند) كه آنان دانسته به حق گواهي داده باشند].

) وَهُمْ يَعْلَمُون( يعني مى دانند با دلهايشـان، آنچه زبانهاي آنها با آن نطق كرده است.

عثمان بن عفان (رض) روايت مى كند كه رسول اكرم (ص) فرمودند: ((من مات وهو يعلم أنَّه لا إله إلاَّ الله دخل الجنّة)). [مسلم].

هركسى كه بميرد و بداند كه هيچ معبودي بر حق غير از خداي يكتا نيست، به بهشت داخل مى شود.

دليل يقين و ايمان داشتن به آن: خداوند مى فرمايد: )إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ(15)( [الحجرات].

[مؤمنان تنها آنانند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند، آنگاه شك به دل راه نداده اند و با اموال و جانهاى شان در راه خدا جهاد كرده اند. اينانند كه راستگويند].

خـداوند براي صدق و راستي ايمان شان به خدا و رسول شرط كرده كه شك به دل خود راه ندهند، يعني شك نكنند، زيرا كسى كه شك كند از منافقين بشمار مى رود.

و از أبوهريره (رض) روايت است كه رسول الله (ص) فرمودند: ((أشهد أن لا إله إلاَّ الله و أنّي رسول الله، لا يلقى  الله بهما عبد غير شاك فيهما إلاَّ دخل الجنّة)) وفي رواية: ((لا يلقى  الله بهما عبد غير شاك فيهما فيحجب عن الجنّة)). [مسلم].

گواهى مى دهم كه معبودي بر حق جز خداي يكتا نيست، و من فرستاده و رسول خدا هستم، هركسى  با اين دو گواهي خدا را ملاقات كند، و در آن شكي در دل نياورد، به بهشت داخل خواهد شد، و در روايتى  آمده است: هركسى  با اين دو گواهي خدا را ملاقات كند در حاليكه شكي در دل او نباشد، از داخـل شدن به بهشت جلوگيري نخواهد شد.

و در جزئى  از حديثى  كه أبوهريره (رض) از رسول الله (ص) روايت مى كند آمده است كه فرمودند: ((.. من لقيت وراء هذا الحائط يشهد أن لا إله إلاَّ الله مستيقناً بها قلبه فبشّره بالجنّة)). [مسلم].

هركه را پشت اين ديوار ملاقات كردي كه گواهي مى دهد: كه هيچ معبودي بر حق غير از خداي يكتا نيست، در حاليكه دلش متيقن به آن باشد. به بهشت مژده بده.

و دليل إخلاص در آن: )ألا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ(3)(.[الزمر].

[آگاه باشيد كه دين خالص (پاك از رياء و نفاق) براي خداي يكتا است].

خداوند متعال مى فرمايد: )وَمَا أُمِرُوا إلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء(5)(. [البينة].

[و فرمان نيافتندجز آنكه خدا را ـ در حالى كه پرستش را براي او خالص ساخته اند با پاكدلي(دين ورز به آيين ابراهيمي) ـ بپرستند و نماز بر پا دارند و زكات بپردازند و اين است آيين راستين].

و دليل از سنت پيغمبر (ص) حديث صحيح و ثابت كه أبوهريره (رض) از رسـول الله (ص) روايت مى كند كه فرمودند: ((أسعد الناس بشفاعتي من قال لا إله إلاَّ الله خالصاً من قلبه أو نفسه)). [بخاري].

خوش بخترين و سعادتمندترين مردم به شفاعت من روز قيامت كسانى  هستند كه بگويند: معبودي بر حق غير از خداي يكتا نيست، و اين گواهى  خالص از قلب و جانش باشد.

و در صحيح عتبان بن مالك (رض) روايت مى كند كه رسول الله (ص) فرمودند: ((إنَّ الله حرّم على  النار من قال لا إله إلاَّ الله يبتغي بذلك وجه الله عز وجل)). [مسلم].

هر آئينه خـداوند حرام كرده بر آتش كسى  را كه بگويد: معبودي بر حق بجز خداي يكتا نيست، و با اين سخن خود رضاي خداوند را مى طلبد.

إمام نسائي در كتاب: (عمل اليوم و الليلة) از دو نفر از صحابه رضي الله عنهما روايت مى كنند كه رسول اكرم (ص) فرمودند: ((من قال لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد وهو على  كل شيء قدير مخلصاً بها قلبه، يصدق بها لسانه، إلاَّ فتق الله لها السماء فتقاً حتى  ينظر إلى  قائلها مـن أهل الأرض، وحق لعبد نظر الله إليه أن يعطيه سؤله)). [ابن رجب].

هر كسى كه گفت: هيچ معبودي بر حق غير از خداي يكتا نيست، و او هيچ شريكى نـدارد، و براي اوست ملك جهانيان و حمد و ستايش، و او بر همه چيز قادر است، در حاليكه گفته اش به آن خالصانه از قلب او باشـد، و زبان او بر آن تصديق كند، خـداوند آسمان را شكافته تا به گوينده اين كلمات كه از مردم زمين است بنگرد، و خوشا به كسى كه خـدا به او نگاه كند، كه اگر از او سؤال و دعائي كند خـداوند به او عطا مى فرمايد.

و دليل صدق و راستگوئى : خداوند مى فرمايد: )أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ يُفْتَنُونَ(2)وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ(3)(. [العنكبوت].

[ألم اين حروف اشاره به أسماء و يا أسرار بين خدا و رسول خداست و تفسير زيادي در اين كلمه آمده است. آيا مردم مى پندارند كه رها مى شوند به(مجرد) آنكه بگويند: ايمان آورده ايم و آنان آزموده نمى شوند. و به راستي كساني را كه پيش از آنان بودند، آزموديم. پس البته خداوند آنان را كه راست گفتند معلوم مى دارد و دروغگويان را(نيز) معلوم خواهد داشت].

و در حـديث صحيح معاذ بن جبل (رض) از رسول الله (ص) روايت مى كند كه فرمودند: ((ما من أحد يشهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً عبده ورسوله صدقاً من قلبه إلاَّ حرّمه الله على النار)). [متفق عليه].

هركس گواهى دهد كه معبودي بحق جز خداي يكتا نيست و محمد بنده و فرستادهء خداست، و اين گواهى صادقانه و از قلب او باشد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام مى گرداند.

و دليل دوستى  و محبت:

خداوند مى فرمايد: )وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ(165)(. [البقرة].

[و از مردم كسانى  هستند كه به جاي خدا همتاياني را(براي او) برمى گيرند كه آنها را مانند دوست داشتنِ خدا دوست مى دارند ـ و مؤمنان در دوستي خدا قوى ترند ـ].

و همچنان خداوند مى فرمايد: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ(54)(. [المائدة].

[اي مؤمنان. هركس از شما كه از دينش برگردد(بداند كه) خداوند گروهي را در ميان خواهد آورد كه آنان را دوست مى دارد و(آنان نيز) او را دوست مى دارند. (قومى  كه) بر مؤمنان فروتن و بر كافران درشتخويند، در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ سرزنش كننده اي نمى هراسند].

أنس بن مالك (رض) از رسول الله (ص) روايت مى كند كه فرمودند: ((ثلاثٌ من كنَّ فيه وَجَدَ حلاوةَ الإيمان: أن يكون الله ورسوله أحب إليه مما سواهما وأن يحب المرء لا يحبه إلاَّ لله، وأن يكره أن يعود في الكفر بعد أن أنقذه الله منه كما يكره أن يقْذَف في النار)). [متفق عليه].

سه چيز است كه اگر در انسان باشند شيرينى  ايمان را درك مى كند: اينكه خدا و رسول او محبوبتر از همه چيز باشد، و اينكه مردم را فقط براي خدا و رضا و خشنودي او دوست بدارد، و اينكه از برگشتن به كفر بعد از آنكه خداوند او را از آن نجات داده نفرت داشته باشد، همچنانكه از پرتاب شدن و انداختن خودش در آتش نفرت دارد.

دليل انقياد و تسليم شدن: خداوند مى فرمايد: )وَأَنِيبُوا إِلَى  رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا(54)(. [الزمر].

[و پيش از آنكه عذاب به شما رسد، آنگاه ياري نيابيد به سوي پروردگارتان باز آييد و در برابر او تسليم شويد].

و خداوند مى فرمايد: )وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ(125)(. [النساء].

[و چه كسي نيك آيين تر است از كسى كه نيكوكارانه روي خويشتن به سوي خدا نهاد(يعني راه فرمانبري خدا و إخلاص براي او در پيش گرفت)].

و خداوند مى فرمايد: )وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى  اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى (22)(. [لقمان].

[و هركس نيكوكارانه روي(دلِ) خويش به سوي خداوند آورد، بداند كه به دست آويزي استوار چنگ زده است].

و همچنين مى فرمايد: )فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا(65)(. [النساء].

[سوگند به پروردگارت، (در حقيقت) ايمان نياورند مگر آنكه در اختلافي كه بين آنان درگرفت، تو را داور كنند. آنگاه از آنچه حكم كردي در خود هيچ دلتنگي نيابند و كاملاً گردن نهند].

و در حديث رسول الله (ص) فرمودند: ((لا يؤمن أحدكم حتى يكون هواه تبعاً لما جئت به)). [شرح السنة].

هيچكس از شما مؤمن نمى  شود تا اينكه هوي و هوس و دوستي او تابع و موافق آنچه من آورده ام نباشد.

و اين منتهاي انقياد و تسليم شدن مى باشد.

دليل قبول كردن و تسليم شدن به حقوق آن: خداوند مى فرمايد: )وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ(23)قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى  مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ(24)فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ(25)(. [الزخرف].

[و همچنين پيش از تو در هيچ شهري هشدار دهنده اي نفرستاديم مگر آنكه نعمت يافتگانش گفتند: ما پدرانمان را(پايبند) به آييني يافته ايم و بى گمان بر رد و نشانِ آنان اقتدا مى كنيم. بگو: آيا(به پيروي از پدرانتان پايبند مى مانيد) هر چند برايتان هدايت كننده تر از آنچه پدرانتان را بر آنان يافته ايد، آورده باشـيم؟ گفتند: ما بـه آنچـه بـه آن رسالت يافته ايد، ناباوريم. آنگاه از آنان انتقام گرفتيم، پس بنگر سرانجام دروغ انگاران چگونه بود؟].

خداوند مى فرمايد: )إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ(35)وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ(36)(. [الصافات].

[آنان(چنان) بودند كه چون به آنان گفته مى شد: معبودِ حقي جز خداوندِ(يگانه) نيست، سركشي مى كردند. و مى گفتند: آيا ما معبودانِ خويش را به خاطرِ(سخنِ) شاعري ديوانه ترك گوييم؟].

و أبوموسي أشعرى (رض) روايت مى كند كه رسول اكرم (ص) فرمودند: ((مَثَلُ ما بعثني اللهُ به من الهُدى والعلم كمَثَلِ الغَيثِ الكثير أصاب أرضاً فكان منها نَقيةٌ قَبِلَت الماء فأنبتت الكلأ والعُشْبَ الكثير وكانت منها أجادبُ أمسكت الماء فنفع الله بها الناس فشربوا وسقوا وزرعوا، وأصاب منها طائفة أخرى  إنَّما هي قيعانٌ لا تمسك ماءً ولا تنبتُ كلأً ؛ فذلك مَثَلُ من فقه في دين الله ونفعه ما بعثني الله به فَعَلِمَ وعَلَّمَ، ومَثَلُ من لم يرفع بذلك رأساً، ولم يقْبَلْ هدى الله الذي أرسلتُ به)). [متفق عليه].

مثال آنچه خداوند مرا بر آن مبعوث فرموده از هدايت و علم و دانش همانند باران زيادي است كه بر زمين باريده بعضي از آن زمين پاك و قابل كشت بوده، پس از اين باران استفاده كرده و علف و گياهان زيادي مى روياند، و بعضي ديگر خشك و بى حاصل ولي آب را نگه مى دارد كه مردم نفع برده از آن براي آشاميدن انساني و حيواني و زراعت استفاده مى شود، و بعضي از آن زمين شوره زار بوده كه نه آب را نگه مى دارد و نه علف و گياهي مى روياند، و آن مثال كسي است كه علم شريعت آموخته و ازآن علم نفع و سـود يافته و به ديگران نيز آموخته، و مثال كسى كه به آن علم بى اعتنائى كرده و دانش و راه مستقيمي كه خـداوند مرا با آن مبعوث فرموده قبول نكرده است.

فهرست


 

نواقض إسلام

 

بدانكه نواقض إسلام ده چيز است:

اول: شـرك آوردن در عبادت خـداي يكتا و براي او شريك قائل شدن.

خداوند مى فرمايد: )إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء(116)(. [النساء].

[خـداوند نمى بخشد كه به او شرك آورده شود، و جز آن را براي هركس كه بخواهد، مى آمرزد].

ومى فرمايد: )مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ(72)(. [المائدة].

[بى گمان كسى كه به خداوند شرك آورد، خداوند بهشت را بر او حرام مى گرداند و جايگاهش آتش (دوزخ) است، و ستمكاران ياوراني ندارند].

و از جمله شرك در عبادت خـداوند متعال دعا كردن مردگان و طلب مدد خواستن از آنهاست، و همچنين نذر كردن و ذبح و قرباني براي آنهاست.

دوم: كسيكه بين خود و بين خدا واسطه قرار دهد و از آن واسطه چيزي بخواهد(يعني دعاي خود را متوجه او سازد) و از او شفاعت بطلبد و بر او تـوكل كند، چنين اشخاصى اجماع علماء و دانشمندان اسلام بر كفر آنان است.

سـوم: كسيكه مشركان را كافر نداند، و يا اينكه در كفر آن مشركان شك و ترديد داشته باشد، و يا اينكه مذهب آن مشركان را صحيح بداند كافر است.

چهارم: كسيكه اعتقاد داشته باشد كه هدايت و دستورهاي غير رسـول اكرم (ص) كاملتر و بهتر است از هدايت و دستورهاي رسـول اكرم (ص)، و يا اينكه بگويد حكم و قضاوت غير رسول الله (ص) بهتر است از حكم و قضاوت پيامبر (ص)، مانند كسانيكه حُكْم و قضاوت طواغيت(قوانين رسمي كشوري)را كه غير شرعي باشد بر قوانين شرعي و ديني برتري مى دهند و اينها همه كافر مى باشند.

پنجم: كسيكه به چيزي از آنچه رسول الله (ص) براي امت اسلامي از هدايت بشري و قضاوت و حُكْم به قرآن و سنت آورده، بُغض ورزد، اگر چه به آن حكم عمل كند، در حاليكه از آن نفرت دارد، باز هم جزو كافران مى باشد.

خداوند متعال مى فرمايد: )ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ(9)(. [محمد].

[اين از آن است كه آنان آنچه را كه خدا نازل كرده است ناخوش داشتند، در نتيجه خداوند اعمالشان را تباه كرد].

ششم: هر كسيكه به چيزي از دين مبين اسلام مسخره و ريشخند كند، همان ديني كه رسـول الله (ص) آنرا از طرف خداوند آورده، و يا از ثواب و نيكي وپاداش آن، ويا از جزا وعقاب وكيفر آن، كافر شود.

خداوند مى فـرمايد: )قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ(65)لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ(66)(. [التوبة].

[بگو: آيا بخدا و آيات او و رسولش ريشخند مى كرديد؟ عذر نياوريد، به راستي كه پس از ايمانتان كفر پيشه كرديد].

هفتم: سحر و جادوگري و آنچه شامل آن مى شود از قبيل طر و دستي بين دوستان و جلبِ آن براي ديگران و كسى كه آنرا انجام دهد، و يا از آن راضي شود كافر گردد، خداوند مى فرمايد: )وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ(102)(. [البقرة].

[و(آن دو فرشته)به هيچ كسى (جادو) نمى آموختند مگر آنكه مى گفتند: ما تنها(مايه) آموزني هستيم، پس(با به كارگيري جادو) كافر مشو].

هشتم: پشتيبانى كـردن از مشركان و ياري كردن آنان بر ضد مسلمانان، خداوند مى فرمايد: )وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ(51)(. [المائدة].

[و هركس از شما آنانرا(يهود و نصاري) دوست گيرد، براستي كه خود از آنان است، بى گمان خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمى كند].

نهم: كسيكه معتقد باشد كه بعضى از مردم مى توانند از شريعت و دين محمد (ص) خارج شوند كافر مى باشد.

خـداوند مى فرمايد: )وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(85)(. [آل عمران].

[و هركس دينى جز اسلام بجويد، هرگز از او پذيرفته نمى شود و او در آخرت از زيانكاران است].

دهم: روي گرداني و اعراض نمودن از دين خدا و نياموختن اسلام و عمل نكردن به آن.

خداوند مى فرمايد: )وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ(22)(. [السجدة].

[و كيست ستمكارتر از كسى كه به آيات پروردگارش پند يابد، آنگاه از آن روي بگرداند، بى گمان ما از گناهكاران انتقام خواهيم گرفت].

و در تمامي اين نواقض و مخالفتها بين اينكه انسان جـدي باشـد و يا اينكه شوخي كنـد و يا از انجام آن بترسد، هيچ فرقي وجود ندارد، مگر كسيكه مكره يعني مجبور شود به انجام آن عمل در حاليكه او راضى نيست.

و همه اينها از گناهان كبيره است كه ممكن است مردم در آن واقع گردند.

پس بر مسلمان لازم است از آنها بر حذر باشد و بترسد از اينكه در اين گناهان بيفتد و بايد از آن اجتناب و دوري ورزد.

پروردگارا! ما از خشم و غضب و عقاب دردناك تو، به تو پناه مى بريم.

 

فهرست


 

توحيد بر سه نوع است:

 

نوع أول: توحيد ربوبيت: و آنهم توحيدي است كه كفار قريش در زمان پيامبر (ص) به آن اقرار و اعتراف داشتند، ولى با اينحال اقرارشان آنان را در إسلام داخل نكرد، بلكه رسول الله (ص) با آنان در راه خدا به جنگ پرداختند، و جان و مال آنان را حلال فرمودند. و اين توحيد بارى تعالي در أفعال و أعمال اوست.

خداوند مى فرمايد: )قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ(31)(. [يونس].

[بگو: چه كسي از آسمان و زمين به شما روزي مى دهد؟ يا كيست كه حاكم بر گوش و ديدگان است؟ و كيست كه زنده را از مرده بيرون مى آورد، و مرده را از زنده بيرون مى آورد؟ و كيست كه كار(هستي) را تدبير مى كند؟ خواهند گفت: خدا. پس بگو: آيا پروا نمى كنيد؟].

نوع دوم: توحيد ألوهيت: وآنهم توحيدي است كه در آن، در زمـان قديم و در حال حاضر اختلاف شده است، و آن توحيد خداوند است كه أفعال و أعمال بندگان را بيان مى كند، مانند: دعاء و نذر و قربانى و أميد و آرزو و وحشت و توكل و شوق و ميل و ترس و بيم و رجوع و إنابت، و هر كدام از اين عبادتهاي بالا دليلى از قرآن بر آن وارد شده است.

نوع سوم: توحيد ذات و صفات و نام خدا

خداوند مى فرمايد: )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1)اللَّهُ الصَّمَدُ(2)لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ(3)وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ(4)(. [إخلاص].

[بگو: خداوند يگانه است. خداوند بى نياز است. نه(فرزند) زاده، و نه زاده شده است. و هيچ كس همتاي او(نبوده) و نيست].

و همچنين مى فرمايد: )وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّـذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ(180)(. [الأعراف].

[و خداوند نامهاي نيك دارد. پس به آن(نامها) او را به(دعا) بخوانيد، وآنان را كه در نامهايش كجروي مى كنند، رها كنيد، (سزاي) آنچه را مى كردند، خواهند ديد].

و مى فرمايد:  )لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ(11)(. [الشورى].

[چيزي مانند او نيست. و او شنواي بيناست].

فهرست


 

ضد توحيد شرك است:

 

و آنهم بر سه نوع تقسيم مى شود:

1 ـ شرك أكبر.

2 ـ شرك أصغر.

3 ـ شرك خفي و پنهانى.

شرك أكبر خـداوند گناه او را نمى بخشد و هيچ عمل صالح و نيك را با آن قبول نمى كند.

خداوند مى فرمايد: )إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيدًا(116)(. [النساء].

[خداوند نمى بخشد كه به او شرك آورده شود و جز آن را براي هركس كه بخواهد، مى آمرزد، و هركس به خداوند شرك آورد، به گمراهي دور و درازي گرفتار آمده است].

و مى فرمايد: )لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ(72)(. [المائدة].

[به راستي كسانى كه گفتند: خداوند همان مسيح فرزند مريم است، كافر شدند، حال آنكه (خود) مسيح گفته بود: اي بنى اسرائيل، خدا را كه پروردگار من، و پروردگار شماست، بپرستيد. بى گمان كسى كه به خداوند شرك آورد، خداوند بهشت را بر او حرام مى گرداند و جايگاهش آتش(دوزخ) است. و ستمكاران ياوراني ندارند].

و همچنين مى فرمايد: )وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا(23)(. [الفرقان].

[و به هرگونه كاري كه كرده اند، مى پردازيم. سپس آن را (چون) غبارِ بر باد رفته گردانديم].

و مى فرمايد: )لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ(65)(. [الزمر].

[اگر شرك آوردي، بى گمان عملكردت نابود شود. و به يقين از زيانكاران شوي].

و همچنين مى فرمايد: )وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ(88)(. [الأنعام].

[و اگر شرك مى ورزيدند، آنچه را كه كرده بودند، از(نامه اعمالِ) آنان زدوده مى شد].

فهرست


 

شرك أكبر بر چهار نوع تقسيم مى شود

 

1 ـ شرك دعاء و طلب غير از خدا يعنى : براي حل مشكلات و قضاي حاجات.

خداوند مى فرمايد: )فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ(65)(. [العنكبوت].

[پس چون در كشتى ها سـوار شـوند، خـداونـد را ـ در حالى كه دين(خود) را براي او خالص مى دارند ـ به دعا خوانند، پس چون آنان را(با آوردن) به خشكي رهايي بخشيد، آن هنگام است كه آنان شرك مى آورند].

2 ـ شرك در نيت و إرادت و قصد و مقصود.

خداوند مى فرمايد: )مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ(15)أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ(16)(. [هود].

[هركس كه زندگاني دنيا و تجمّل آن را خواسته باشد، (پاداش) كارهايشان را در آنجا برايشان به تمام و كمال مى رسانيم و آنان در آنجا كاستي نبينند. اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش (جهنم) ندارند و آنچه در آنجا (دنيا) كرده بودند، بر باد رفته و آنچه را كه انجام مى دهند باطل است].

3 ـ شرك در اطاعت:

خداوند مى فرمايد: )اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ(31)(. [التوبة].

[احبار و رهبانشان را به جاي خداوند، به خدايي گرفته انـد. و (نيز) مسيح بن مريم (را بـه خدايي گرفته اند) حال آنكه فرمان نيافته اند مگر آنكه معبودِ يگانه را بندگي كنند. معبود(حقي) جز او نيست. او از آنچه شرك مى آورند، (بس) پاك (و منزّه) است].

تفسير اين آيه كه در آن اشكالى نيست چنين مى باشد: [عدم اطاعت علماء و زهّاد و عبّاد در معصيت خدا، و عدم دعاي آنها، چنانكه رسول الله (ص) آنرا براي عدي بن حاتم (رض) تفسير نمودند وقتي كه از آن حضرت سؤال كرد كه: ما آنان را نمى پرستيم! آن حضرت در جواب فرمودند: اطاعت آنان در معصيت خداوند عبادت گفته مى شود].

4 ـ شرك در محبت و دوستى.

خداوند مى فرمايد: )وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ (165)(. [البقرة، و تفسير آن قبلاً ذكر شد].

فهرست


 

نوع دوم، شرك أصغر كه آنرا رياء مى گويند

 

خداوند مى فرمايد: )فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحًا وَلاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا(110)(. [الكهف].

[پس كسى كه به لقاي پروردگارش اميدوار است بايد كه كار پسنديده اي انجام دهد و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نياورد].

فهرست


 

نوع سوم از أنواع شرك، شرك خفي است

 

و آنهم شرك پنهان و غير آشكار گفته مى شود.

رسول الله (ص) مى فرمايد: ((الشرك في هذه الأمة أخفى من دبيب النملة السوداء على صفاة سوداء في ظلمة الليل)). [ابن كثير در تفسير 1/57].

شـرك در اين أمت محمدي مخفى تر از راه رفتن مورچه اي سياه رنگ كه بر تخته سنگ سياهى در تاريكى شب بحركت مى أفتد، مى باشد.

و كفاره و جبران اين شرك، يعنى شرك مخفى و پنهانى حديث رسول الله (ص) است كه مى فرمايد: ((اللهم إنّي أعوذ بك أن أشرك بك شيئاً وأنا أعلم وأستغفرك من الذنب الذي لا أعلم)). [أحمد].

پروردگارا! من بتو پناه مى برم اگر بتو شـرك ورزم در حالى كه مى دانم، و از تو طلب بخشش مى طلبم از گناهى كه نداسته انجام مى دهم.

فهرست


 

كفر بر دو نوع تقسيم مى شود

 

أولاً:ـ كفري كه انسان را از دين و دايرهء إسلام خارج مى كند، و آن پنج نوع است:

أول: كفر تكذيب خدا و رسول او.

خداوند مى فرمايد: )وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ(68)(. [العنكبوت].

[و كيست ستمكارتر از كسى كه بر خداوند دروغ بندد، يا حق را چون به سوي او آيد، دروغ انگارد. آيا جايگاه كافران در جهنم نيست؟].

دوم: كفر عدم قبول حق و تكبر و غرور كردن، با دانستن و معرفت آن.

خداوند مى فرمايد: )وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ(34)(. [البقرة].

[و چون به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده كنيد، پس(همه) سجده كردند مگر ابليس كه نپذيرفت و كبر ورزيد و از كافران شد].

سوم: كفر شك و ترديد و ظن.

خداوند مى فرمايد: )وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا(35)وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا(36)قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً(37)لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلاَ أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا(38)(. [الكهف].

[و در حالى كه به خويشتن ستمكار بود به باغش در آمد. گفت: گمان نمى كنم كه اين(باغ) هيچگاه نابود شود. و گمان نمى كنم كه قيامت بر پا شود، و اگر(هم) به سوي پروردگارم بازگردانده شوم، بى گمان بازگشتي بهتر از آنها خواهم يافت. همنشينش در حالى كه با او گفتگو مى كرد به او گفت: آيا به كسي كفر مى ورزي كه تو را از خاك، آنگاه از نطفه آفريد، سپس تو را انساني(كامل) ساخت. ولي من(باور دارم) كه او خداوند، پروردگارِ من است و كسي را با پروردگارم شريك نمى سازم].

چهارم: كفر روى گردانى (ابا) از دين.

خداوند مى فرمايد: )وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ(3)(. [الأحقاف].

[و كافران از آنچه هشدار يافتند، روى گردانند].

پنجم: كفر نفاق.

خداوند مى فرمايد: )ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ(3)(. [المنافقون].

[اين از آن است كه آنان ايمان آوردند، سپس كفر ورزيدند، و بر دلهايشان مهر نهاده شد، پس آنان درنمى يابند].

يعنى : ايمان به زبان آوردند، و با دل خود كافر شدند.

ثانياً:ـ كفري كه انسان را از دين إسـلام خارج نمى كند و آنهم كفر نعمت است.

خداوند مى فرمايد: )وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ(112)(. [النحل].

[و خداوند (درباره)شهري مثالي بيان نمود كه ايمنِ آسوده بود، روزى اش به فراخي از هرجا مى رسيد آنگاه(اهلش) به نعمتهاي خداوند ناسپاسي كردند، پس خداوند به(سزاي) كار و كردارشان بلاي فراگيرِ گرسنگي و ترس را به(اهل) آن چشاند].

فهرست


 

نفاق بر دو نوع تقسيم مى شود

 

أول: ـ نفاق اعتقادي .  دوم: ـ نفاق عملى.

نفاق اعتقادى شش قسمت است.

و صاحب اين نفاقها در پايين ترين نقطه از جهنم خواهد بود.

1 ـ كسى كه رسول الله (ص) را تكذيب كند.

2 ـ كسى كه بعضى از آنچه رسول الله (ص) آورده تكذيب نمايد.

3 ـ كسى كه از رسول الله (ص) نفرت داشته باشد.

4 ـ كسى كه از بعضى از چيزهائى كه رسول الله (ص) از نزد خداوند آورده است، نفرت داشته باشد.

5 ـ خوشحالى به كاسته شدن دين مبين إسلام و طرفداران آن.

6 ـ نفرت داشتن از پيروزي إسلام بر كفر.

نفاق عملى :  نفاق عملى پنج قسمت است.

رسول الله (ص) فرمودند: ((آية المنافق ثلاث: إذا حدّث كذب و إذا وعد أخلف وإذا أؤتمن خان)). [متفق عليه].

وفي رواية ((إذا خاصم فجر وإذا عاهد غدر)). [متفق عليه].

علامت منافق سه چيز است: هنگام سخن گفتن دروغ مى گويد، و اگر وعده دهد، وعده خلافى مى كند و به وعده اش عمل نمى كند، و اگر به او أمانت سپرده شود خيانت مى كند ـ و در روايتى ديگر ـ اگر خصومت نمايد فجور(بد و بيراه) مى گويد، و اگر عهد و پيمانى با كسى ببندد، عهد شكنى و خيانت مى كند.

 

فهرست


 

معناى طاغوت و أنواع أصلى آن

 

اي برادر بدان كه أولين چيزي كه خداوند بر بنى آدم فرض نمود كفر به طاغوت و ايمان به خداي يكتا است.

خداوند مى  فرمايد: )وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ(36)(. [النحل].

[به يقين در(ميان) هر امّتى رسولي را برانگيختيم، (با اين دعوت) كه: خداوند را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد].

أما صفت و كيفيت كفر به طاغوت: باطل دانستن عبادت غير خدا و ترك آن عبادت، و نفرت داشتن از آن و كافر دانستن كسى كه چنين كاري را انجام مى دهد و دشمنى كردن با او، اين معني كفر به طاغوت است.

و ايمان به خدا: معتقد بودن به خداي يكتايي كه هيچ شريكى نـدارد، و تمام عبادتها را خالصاً براي رضاي او انجام دادن، و غير از او هيچ معبود ديگري را نپرستيدن، و يكتا پرستان را دوست داشتن، و از آنان پشتيبانى كردن، و از مشركان نفرت داشتن، و با آنان دشمنى كردن، و اين همان دين إبراهيم u است و كسى كه از دين إبراهيم u روي گرداند نادان و ديوانه و احمق است، و پيروي از دين إبراهيم u همان أسوه و قدوهء حسنه و نيك است، خداوند مى فرمايد: )قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ(4)(. [الممتحنة].

[به راستي كه برايتان در إبراهيم و آنان كه با او همراه بودند، سرمشقي نيكوست ـ چون به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جاي خدا مى پرستيد بيزاريم. به شما ناباور شده ايم، و بين ما و شما براي هميشه دشمني و كينه پديد آمده است، تا اينكه تنها به خداوند ايمان آوريد ـ)].

و طاغوت اسمى  عام است كه: هر آنچه را كه غير از خداوند عبادت شود، و او به اين عبادت راضي باشد، و در جهت اطاعت خدا و رسول خدا نباشد شامل مى شود.

 

طاغوتها أنواع زيادى اند، وسران طاغوت پنج چيزاند.

أول: شيطان: كه به سوي عبادت غير از خداي يكتا دعوت مى كند، خداوند مى فرمايد: )أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ(60)(. [يس].

[اي فرزندان آدم، آيا به حكم نكرده بودم كه شيطان را نپرستيد. كه او برايتان دشمنِ آشكار است].

دوم: حاكم و پادشاه ظالم و ستمكار كه حكم خدا را تغيير مى دهد.

خداوند مى فرمايد: )أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيدًا(60)(. [النساء].

[آيا به كسانى كه گمان مى برند كه آنان به آنچه به سوي تو فرو فرستاده شده، و آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده است، ايمان آورده اند، ننگريسته اي؟ مى خواهند كه به طاغوت حكم برند، حال آنكه فرمان يافته اند كه به او كفر ورزند، و شيطان مى خواهد كه آنها را به گمراهى اي دور و دراز افكند].

سوم: كسى كه به غير از حُكْم خدا قضاوت نمايد.

خـداوند مى فرمايد: )وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ(44)(. [المائدة].

[هركس كه به آنچه خداوند نازل كرده است حكم نكند، ايانند كه كافرند].

چهارم: كسى كه ادعاي علم غيب مى كند.

خداوند مى فرمايد:  )عَالِمُ الْغَيْبِ فلاَ يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا(26) إلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا(27)(. [الجن].

[(پروردگارم) داناي غيب است. و كسي را بر غيبِ خويش آگاه نمى سازد. مگر كساني از رسولاني را كه خود بپسندد. كه او پيشاپيش و پشتِ سر او نگهباني رهسپار مى كند].

و همچنين مى فرمايد: )وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ(59)(. [الأنعام].

[و كليدهاي غيب به نزد اوست. جز او(كسي) از آن آگاه نيست و مى داند آنچه را كه در بيابان و درياست، و هيچ برگي(از درخت) نمى افتد مگر آنكه آن را مى داند و هيچ دانه اي در تاريكى هاي زمين(نمى افتد) و نه هيچ تر و خشكي مگر آنكه در كتابي روشن(نوشته) است].

پنجم: كسى كه او را بغير از خدا عبادت مى كنند، و او به آن عبادت راضى است.

خداونـد مى فرمايد: )وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِّن دُونِـهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ(29)(. [الأنبياء].

[و هركس از آنان كه بگويد: من به جاي او خدا هستم، جهنم را سزاي او مى گردانيم. بدينسان به ستمكاران سزا مى دهيم].

و بدانكه انسان نمى تواند مؤمن به خدا شود تا زمانى كه به طاغوت كفر نورزد.

خداوند مى فرمايد: )فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(256)(. [البقرة].

[پس هركس كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، (بداند) كه به دستاويزي(بس) محكم چنگ زده است(كه) آن گسستني ندارد. وخداوند شنواي داناست].

بدانكه رشد و هدايت دين محمد (ص) است، و گمراهى دين أبوجهل است، و رشته استوار و محكم شهادت أن لا إله إلاَّ الله است، يعني: گواهى دادن كه معبودي بحق جز خداي يكتا نيست، كه متضمن نفى و اثبات مى باشد، تمامى  أنواع عبادت غير از خدا را نفى مى كند، و تمامى  أنواع عبادت را فقط براي خداي يكتا اثبات مى كند.

والحمد لله الذى بنعمته تتم الصالحات.

فهرست